فروردین ۱۱، ۱۳۹۰

تهران کیست و دیدگاه او در مورد زنان ایرانی چیست؟

 
تهران سُپرواز (قصری) یک کمدین 25 ساله آمریکایی است که از مادری سیاه-آمریکایی (Black-American) و پدری ایرانی در آمریکا متولد شده است. پدر و مادر او نامش را تهران گذاشته‌اند تا یادآور ریشه و فرهنگ ایرانی او باشد. تهران نه تنها پارسی حرف زدن را آموخته است بلکه می‌تواند به این زبان هم بخواند و هم بنویسد. همچنین دیگر جوانان ایرانی را نیز دعوت می‌کند تا پارسی سخن گفتن و خواندن و نوشتن را بیاموزند. آنگونه که خود می‌گوید، احترام فراوانی برای میراث ایرانی خود قائل است. تهران در صفحه فیس‌بوک خود در مقابل گزینه "دیدگاه‌ دینی" نوشته است: من خدا هستم.
TEDx یک کنفرانس جهانی است که با این شعار به وجود آمده است: "ایده‌های ارزش پخش‌شدن را دارند." این مجومعه کنفرانس‌های TEDx،از تابستان 2006 ، برنامه‌های خود را رایگان به صورت آن‌لاین انتشار می‌دهد. برای اطلاعات بیشتر در مورد تاریخچه و دیگر جزئیات این کنفرانس می‌توانید از ویکی آن استفاده کنید.
در یکی از این سری کنفرانس‌ها که در پاییز امسال (December 8th, 2010) برگزار شده است، تهران در نقد تصویر زنان ایرانی در رسانه‌ها و تصور عموم جهانیان در مورد زنان ایرانی، صحبت کرده است. شاید گوش دادن به صحبت‌هایش از زبان خودش جالب‌تر باشد. این ویدیو، سخنرانی کامل اوست.

سایت اصلی تهران.
تهران در فیس‌بوک.
تهران در توییتر.
تهران در  MySpace.
پی‌نوشت 1: دلیل اینکه چرا به جای زبان فارسی نوشته‌ام پارسی.
Also in Wikipedia it is written: “Fârsi is the arabicized form of Pârsi, due to a lack of the 'p' phoneme in Standard Arabic.”
Share

اسفند ۲۸، ۱۳۸۹

نوروز 3749 زرتشتی خجسته باد






اين قافله عمر عجب مي گذرد                    درياب دمي که با طرب مي گذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري             پيش آر پياله را که شب مي گذرد

دنیا سرای گذار است و تغییر، آنچه که پایدار و ماندگار است نه این انسان فانی بلکه رفتار و اندیشه‌هایی است که تاریخ و زندگانی ما را شکل می‌دهند و همچون سنگ‌نبشته‌ای در تاریخ و چرخه‌ی روزگار حک می‌گردند و هیچ باد و باران و گذرِ تاریخی نه آن را تغییر می‌دهد و نه آن را محو می‌گرداند.
شاید این روزها سخن گفتن از شادمانی و پایکوبی و گل‌افشانی سخت باشد چرا که در گوشه‌ای از دنیا به علت فاجعه‌ای طبیعی تعداد کثیری از انسان‌ها به کام مرگ فرو رفته‌اند و عده‌ی دیگری با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند، مردمانی دیگری در گوشه‌ای دیگر زیر چکمه‌های قدرت و فساد ظالمان و خودکامگان به کام مرگ می‌روند و سخت‌تر از همه‌ی این‌ها گم شدن تک واژه‌ی انسانیت در روزمرگی‌های انسان معاصر است. فاجعه در این نیست که این صحنه‌های آشنا بارها و بارها تکرار و تکرار می‌گردد، بلکه در آن لحظه‌ای است که منِ انسان فراموش می‌کنم و خاموش و بی‌صدا از کنار آن می‌گذر‌م. این روز، روزِ حقیقیِ مرگِ منِ‌ انسان است.
انسان امروزی در این روزگار سخت در معرض آزمایشی بزرگ قرار دارد آزمایشی که بایستی در آن نشان دهد هنوز هم انسان است. مفهوم انسان و انسانیت، فرای مفاهیم دینی و مذهبی و نژادی و ملیتی و جنسیتی قرار گرفته است، مفهومی که تنها و تنها در عمل نمود پیدا می‌کند و هویت و ذات خویش را آشکار می‌گرداند. ژاپن امروز نه صحنه‌ی مهروزی و محبت کردن بلکه صحنه‌ی آزمایشی است برای انسان امروزی که نشان دهد آیا بویی از انسانیت برده است یا خیر. حوادث امروز لیبی نه مختص به مردان و زنان لیبی بلکه کارزاری است برای یکایک انسان‌ها تا لایه‌های پنهان و راستین هویت خویش را در این کارزار به عرصه‌ی ظهور رسانند. درد ژاپن، لیبی، ایران و ... درد همه‌ی انسان‌هاست. ایران، ژاپن، لیبی، آفریقا، اروپای شرقی و غربی، آمریکا و کانادا و ... همه حلقه‌های یک زنجیر هستند که یک مفهوم مشترک را شکل می‌دهند. سعدی چه زیبا گفت:
بنى آدم اعضای يك پیکرند
که در آفرينش ز یک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
در پی حوادثی که در سال گذشته رخ داد، سال جدید کارزار مبارزه برای مرگ و یا زنده شدن مفهوم انسانیت است. انسانیتی که امروز چهره‌ای ژولیده و پریشان به خود گرفته است و کمرش زیر بار بی‌تفاوتی‌ها خم شده است.
همراه شو عزیز همراه شو عزیز
تنها نمان به درد
کاین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود
دشوار زندگی هرگز برای ما بی رزم مشترک آسان نمی‌شود
تنها نمان به درد همراه شو عزیز
همراه شو همراه شو همراه شو عزیز
همراه شو عزیز تنها نمان به درد
کاین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود
دشوار زندگی هرگز برای ما بی‌رزم مشترک آسان نمی‌شود
(برزین آذر مهر) 
بیایید امسال نشان دهیم هنوز هم هستند کسانی که دلشان برای انسان و انسانیت می‌تپد.
در سال جدید برای شما دوستان و عزیزان شادمانی‌ و سلامتی و بهترین نیکی‌ها را آرزو دارم.
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست      برخيز و به جام باده کن عزم درست
کين سبزه که امروز تماشاگه توست      فردا همه از خاک تو برخواهد رست

بعد نوشت: چقدر این حکایت بوستان سعدی شرح حکایت این روزهای ماست:
چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل
بخوشید سرچشمه‌های قدیم
نماند آب، جز آب چشم یتیم
نبودی بجز آه بیوه زنی
اگر برشدی دودی از روزنی
چو درویش بی برگ دیدم درخت
قوی بازوان سست و درمانده سخت
نه در کوه سبزی نه در باغ شخ
ملخ بوستان خورده مردم ملخ
در آن حال پیش آمدم دوستی
از او مانده بر استخوان پوستی
وگرچه به مکنت قوی حال بود
خداوند جاه و زر و مال بود
بدو گفتم: ای یار پاکیزه خوی
چه درماندگی پیشت آمد؟ بگوی
بغرید بر من که عقلت کجاست؟
چو دانی و پرسی سؤالت خطاست
نبینی که سختی به غایت رسید
مشقت به حد نهایت رسید؟
نه باران همی آید از آسمان
نه بر می‌رود دود فریاد خوان
بدو گفتم: آخر تو را باک نیست
کشد زهر جایی که تریاک نیست
گر از نیستی دیگری شد هلاک
تو را هست، بط را ز طوفان چه باک؟
نگه کرد رنجیده در من فقیه
نگه کردن عالم اندر سفیه
که مرد ارچه بر ساحل است، ای رفیق
نیاساید و دوستانش غریق
من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند، ریش
نه بر عضو مردم، نه بر عضو خویش
یکی اول از تندرستان منم
که ریشی ببینم بلرزد تنم
منغص بود عیش آن تندرست
که باشد به پهلوی رنجور سست
چو بینم که درویش مسکین نخورد
به کام اندرم لقمه زهرست و درد
یکی را به زندان بری دوستان
کجا ماندش عیش در بوستان؟

پیش پی‌نوشت: زرتشت، گاتاها سرود هشتم یسنا هات 43 بند 1
خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم سازد. چنین است خواست و فرمان اهورامزدای چاره ساز. از این رو ما خواستاریم که با نیروی راستی و پایداری نیاز یکدیگر را برآورده سازیم. ای آرمئیتی، ای مهر خدایی ما را در زندگی از بخشش بینایی کامل و منش پاک برخوردار ساز.

          قسمتی از آن: و در آخر، چرا هر یک از ما به عنوان فردی که خواسته‌ای دارد، عقیده‌ای دارد و آرمانی را طلب می‌کند پیامی برای دیگران نداشته باشیم. هر یک از ما به عنوان فردی صاحب اختیار که برای خود دنیایی از آرزو‌ها و امید‌ها دارد پیامی نوروزی را به دیگران هدیه نکنیم؟! آری، از خویشن شروع کنیم و به دیگران پیام خود را برسانیم پیامی که از ما برخواسته است نه پیامی که دیگران برای ما نوشته‌اند و اینچنین مقام فرد را به عنوان یک انسانی با تمامی ابعاد وجودیش در دنیای سراسر تزویر و ریای جاه‌طلبان گرامی داریم. هر فرد یک انسان است و هر انسانی فارغ از رنگ و نژاد و قومیت و ملیت و دین شایسته احترام. باشد که همه ما این آزادی و برابری را ارج نهیم و مقام انسان را در دنیای امروزی تا قله‌های صلح و دوستی و برابری و انسانیت بالا بریم.
پی‌نوشت 3: نوشتاری آیدین پورمسلمی با عنوان : سنت و اسطوره حاجی فیروز – ریشه‌های تاریخی و گسترش جهانی
پی‌نوشت 4: هر چند خیلی با این شعر موافق نیستم و می‌توانست بسیار بهتر از اینها انتخاب گردد اما کار جالب و نوینی بود. پیشنهاد برگ "زبان ما پارسی است نه فارسی" درباره‌ی نیایش نخستین سال نو
پی‌نوشت 5: تحقیقی جالب درمورد پیشینه آشنایی ایرانیان با ماهی قرمز. هرچند بسیار این نوشتار ناکامل است و استدلال‌های محکمی ندارد چرا که لزوما ماهی‌های نشان داده شده در عکس‌ها ماهی قرمز نیستند اما تحقیق جالب در تامل برانگیزی است. به هر روی شخصا با گذاشتن ماهی قرمز بر سر سفره هفت‌سین مخالف هستم. اسیر کردن و لحظه‌شماری برای مرگ یک موجود زنده به هیچ روی موافق با دیدگاه‌های طرفداران محیط زیست نمی‌باشد و اندیشه ایرانی یکی از خصوصیات آن احترام به طبیعت و اهمیت دادن به حقوق دیگر جانداران است و اسیر کردن ماهی قرمز می‌تواند نمودی بی‌تفاوتی به حقوق دیگر موجودات زنده است که با اندیشه ایرانی و طرفداران محیط زیست سازگار نمی‌باشد.
پی‌نوشت 6: محک (موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سطان) امسال 20 ساله شد. برایشان بهترین‌ها را آرزو دارم. طرح خرید لباس عید برای کودکان محک.
پی‌نوشت 7: بنیاد کودک Child Foundation كه در ايران به نام «مؤسسه خيريه رفاه كودك» رسماً به ثبت رسيده، نهادي است خيريه، مستقل و تنها مؤسسة خيريه ايراني كه در زمينه كمك به دانش آموزانِ نيازمند مورد تأييد سازمان ملل قرار گرفته و به عنوان مقامِ مشورتي (اكوسوكِ) اين سازمان بين المللي پذيرفته شده است. موضوع فعاليت و هدف اصلي بنيادكودك، حمايت همه جانبة مادي و معنوي از دانش آموزان فقير و نيازمند امّا با استعداد و درس خوان است.


Share

اسفند ۲۶، ۱۳۸۹

پیام نوروزی (سال 1389)ـ

اين قافله عمر عجب مي گذرد                    درياب دمي که با طرب مي گذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري             پيش آر پياله را که شب مي گذرد

روز‌ها و ماه‌ها و سال‌ها می‌گذرد و ما در این بیغوله‌گاه تاریخ آرام آرام گام برمی‌داریم و در هر لحظه آینده‌ای را برای خویشن ترسیم می‌کنیم. در این افق‌های نه چندان روشن می‌اندیشیم و می‌آموزیم و گام‌ برمی‌داریم تا شاید در این خرابات نوری را دریابیم و بدان چنگ زنیم و خویشن را به اوج رسانیم. دنیا سرای تغییر و تحول است و هر دم که می‌گذرد با خود دگرگونی دیگری را به همراه می‌آورد تغییر و تحول ذات راستین طبیعت و تاریخیست که انسان روایت‌‌گر آن است.

سالی دیگر با تمامی شادی‌ها و غم‌هایش بر ما گذشت که وصف آن در این مقال و مجال نمی‌گنجد اما آنچه که بارز است تغییر است، نه تغییر در دیدگاه‌ها و عقاید و آرمان‌ها بلکه تغییر در آگاهی ایرانیان است. ایرانیان سال‌های فراوانی را با حصارهای در هم‌کشیده طی کردند اما گذر زمان به عهد خویشن وفا کرد و ایرانیان را از این حصار روزمرگی به‌ درآورد و روزگاری دیگر را برای آنان رقم زد. سالی که گذشت سال آگاهی و شناخت بود. شناخت از گذشته و تاریخ و تمدن و ملیت و فرهنگ ایرانی و انسانی، آشنایی با صفات و الگوهای انسانیت و آگاهی از طعم شیرین صبر و پایداری. و چون هر تغییری سازنده و مفید برای بشریت از آگاهی شکل می‌گیرد می‌توان روزهای سپیدی را برای انسان‌ها و خصوصاً ایرانیان امید داشت. باشد که این روزها وشب‌ها که گذشت برگ زرینی باشد در دفتر خاطراتمان که هر آنچه در آینده بدست خواهد آمد نتیجه این روزها و این روشنگری‌هاست.
و در آخر، چرا هر یک از ما به عنوان فردی که خواسته‌ای دارد، عقیده‌ای دارد و آرمانی را طلب می‌کند پیامی برای دیگران نداشته باشیم. هر یک از ما به عنوان فردی صاحب اختیار که برای خود دنیایی از آرزو‌ها و امید‌ها دارد پیامی نوروزی را به دیگران هدیه نکنیم؟! آری، از خویشن شروع کنیم و به دیگران پیام خود را برسانیم پیامی که از ما برخواسته است نه پیامی که دیگران برای ما نوشته‌اند و اینچنین مقام فرد را به عنوان یک انسانی با تمامی ابعاد وجودیش در دنیای سراسر تزویر و ریای جاه‌طلبان گرامی داریم. هر فرد یک انسان است و هر انسانی فارغ از رنگ و نژاد و قومیت و ملیت و دین شایسته احترام. باشد که همه ما این آزادی و برابری را ارج نهیم و مقام انسان را در دنیای امروزی تا قله‌های صلح و دوستی و برابری و انسانیت بالا بریم.
 
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست      برخيز و به جام باده کن عزم درست
کين سبزه که امروز تماشاگه توست      فردا همه از خاک تو برخواهد رست
 
به امید سالی سرشار از کامیابی و موفقیت و شادکامی برای شما

پی نوشت: این متن باز انتشار پیام نوروزی من در سال گذشته انتشار داده شده در وبلاگ مسدود شده ی آوای آزادی می باشد.
Share

اسفند ۲۳، ۱۳۸۹

ژاپن این روزها آئینه تمام نمای ما


امروز ژاپن به ما نیاز دارد، اما بیشتر از آن ما به ژاپن نیاز داریم ... ژاپن امروز نه عرصهای برای خود نمایی بلکه موقعیتی است برای زنده نگاه داشتن ارزشهای انسانی ... برای اینکه حداقل اثبات کنیم هنوز هم هستند کسانی که دلشان برای انسانیت میتپد.
ژاپن این روزها آئینه تمام نمای ماست، که ماکیستیم. ژاپن امروز و رفتار متقابل ما نسبت به آن دین و رنگ و نژاد نمی‌شناسد بلکه لایه‌های عمیق‌تری از ما را می‌بیند و هویدا می‌گرداند و نشان می‌دهد این انسان پرادعای امروزی آیا نشانی از آدمیت در خویشتن دارد یا خیر.
بنى آدم اعضای يك پیکرند
که در آفرينش ز یک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی









Share

اسفند ۲۱، ۱۳۸۹

مرثیه ای برای انسانیت


این روزها این کره حقیر خاکی شاهد چنان واقعه عظیمی است که نه تنها اشک‌ها را جاری می‌کند و جان‌ها را می‌سوزاند، بلکه خبر از حادثه‌ای بسیار عمیق‌تر و جان‌گدازتر دارد و آن مرگ انسانیت است. انسانیتی که فرای رنگ‌ها و دین‌ها و نژاد‌ها و اقوام و عقاید نوع بشر است.
تصورش برای همه ما سخت است که در این لحظات و ثانیه‌ها خویشتن را در کنار آنان ببینیم. احساسش سخت است که درک کنیم این مردمان این روزها چه رنجی را تحمل می‌کنند. سخت است، بسیار سخت است. اما شدنی است لحظه‌ای در خیال خویش تصور کنیم تمامی خانه و کاشانه‌ی مارا آب برده است، همسایگان و دوستان و آشنایانمان یکی یکی در حال جان دادن هستند. هوا سرد است زندگی ما در قایقی ساخته شده از کمد دیواری جریان دارد. صدای هق‌هق کودکی از دور می‌آید. زنی با لباسی چروکیده و لجن‌آلود از کنار ما می‌گذرد و جنازه مردی آن طرف‌تر نمایان می‌شود.
سخت است اما می‌توان تصور کرد، تمامی وسایل ارتباطی قطع شده است، از همه چیز دستمان کوتاه شده است، از تمامی خانه و زندگی و کاشانه‌مان تنها با یک لباس کهنه شده و گردنبندی در گردنمان و انگشتری در انگشتمان باقی مانده است. از تمامی خانواده و دوستانمان تنها خودمان باقی مانده‌ایم. سخت است اما تصور کردنی است که کشورت در یکی از بزرگترین بحران‌های قرن گرفتار شده است، هزاران هزارن نفر مثل تو وجود دارند و صدها هزار جنازه از کنارت عبور می‌کنند. دیگر آمبولانس و آتش‌نشانی و پلیس و یگان‌ویژه و نیروی انتظامی و ارتش معنا و مفهومی ندارد. همه چیز سرد است و تاریک و دهشت‌ناک.
همه‌ی آنان بهت زده هستند و غرق در آنچه که در لحظه‌ای سیاه و تاریک بر آنان گذشت و ما در اتاق گرم خود در کنار دوستان و آشنایان کانال‌های تلویزیونی را تغییر می‌دهیم تا ببینیم چند نفر در این سیلاب‌های سهمگین تلف شده‌اند. تا ببینیم آب دقیقا چند هزار هزار هکتار این سرزمین زیبا را پوشانده است.
دریغا که در این بهبوهه حتی به ذهنمان لحظه‌ای خطور کند که این مردمان نیز انسان‌هایی هستند همانند ما و امروز نیاز به کمک ما دارند. دریغ از آنکه ثانیه‌ای و یا حتی لحظه‌ای به این فکر کنیم که چه کمکی از ما ساخته است. دریغ از آنکه حتی اگر بگویند بیایید فلان جا به این مردمان به فلان شکل کمک کنید فکر نکنیم که ما نیازمند‌تر از آنان نیستیم. دریغ از آنکه به ذهنمان نرسد که ما کارهای واجب‌تری داریم تا مشکل آنان.
آنچه که این مردمان این کره حقیر خاکی را به هم پیوند می‌دهد مفهوم انسان بودنی هست که فرای رنگ و قوم و نژاد و دین و مذهب و جنسیت می‌باشد. انسانیت مفهومی قرار بود باشد که بسیار بسیار ارجح‌تر از رنگ و نژاد و دین و جنسیت افراد باشد. امروز این ما هستیم که بایستی در این موقعیت اثبات کنیم که انسان بودن چیست و چه چیزی همه ما مردمان این کره خاکی را به هم پیوند می‌دهد و اگر آن را فراموش کردیم آن لحظه‌ای است که دیگر نه دینی و نه مذهبی و نه نژادی که در آن رشد کردیم و بدان میبالیم و خود را از آن می‌دانیم و هویتمان را با آن شکل می‌دهیم، هیچ ارزشی نخواهد است.
می‌دانم همه گرفتاریم و خود از همه دنیا محتاج‌تر!! اما لحظه‌ای بیاندیشیم. دمی خود را جای دیگر انسان‌های همانند خودی بگذاریم که امروز دچار این حادثه شده‌اند. می‌دانم که امروز همه وظایف سنگین‌تر و مهم‌تر و خطیر‌تری!! را داریم. عده‌ای مشغول جمع و جور کردن مملکت و ... و عده‌ای دیگر دنبال دمکراسی‌خواهی و عده‌ای دیگر دنبال لقمه‌ نانی حلال!! می‌دانم این همه وظیفه خطیر و واجب داریم که به ما اجازه دمی استراحت کردن را هم حتی نمی‌دهد!! می‌دانم که همه ما خود به نان شب خود محتاج‌تر هستیم که اجازه نمی‌دهد به هیچ کس اندکی کمک کنیم!! می‌دانم که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است!! اما اگر به سادگی از کنار این حادثه گذر کردیم بدانیم که دیگر دینمان، نژادمان، عقاید و رفتارمان ارزش حتی اندکی ناچیز تامل کردن را ندارد.

بیاییم حداقل اثبات کنیم هنوز هم هستند کسانی که دلشان برای انسانیت می تپد.

Share

اسفند ۲۰، ۱۳۸۹

جهان هولوگرافیک


http://www.bordalierinstitute.com/images/brainUniverse.jpg

با دیدن این عکس انسان شگفت زده می‌شود. تنها یک تصادف است یا نشان از ساختاری پیچیده از جهان خلقت می‌باشد؟
جهان هولوگرافیک پاسخی است برای این پرسش. در قالب این نظریه، نه تنها این عکس تبیین‌پذیر می‌گردد بلکه خود شاهد دیگری است بر خاصیت هولوگرافیکی جهان خلقت، جهانی که در عین از هم گسیختگی بسیار به هم پیوسته است.
در ابتدا فکر کردم این تصویر یک تصویر خیالی و یا ساخته و پرداخته دست یک هنرمند است. اما با مروری در اینترنت منابع دیگری را پیدا کردم که هم تصویر سلول مغز را تایید می‌کند و هم تصویر کیهانی را.

پی‌نوشت: جهان هولوگرافیک، نوشته مایکل تالبوت
در ایران ترجمه شده‌ی داریوش مهرجویی


The Brain Cells:


http://www.sciencedaily.com/images/2008/09/080908101651-large.jpg
During the early stages of human nervous system development LINE-1 elements become active (indicated by green flourescence) possibly affecting neuronal function.
Image: Courtesy of Dr. Nicole Coufal, Salk Institute for Biological Studies.
http://www.salk.edu/news/pressrelease_details.php?press_id=372

Another Picture: http://www.flickr.com/photos/gehealthcare/4254336734/



The Universe:

Computed distribution of visible matter in the universe (extract).
Graphic: MPA Garching
http://jumk.de/astronomie/about-stars/cosmology.shtml

Pictured is a portion of a supercomputer simulation of the universe showing a region roughly 1.5 billion light-years on a side. The bright object in the center is a galaxy cluster about 1 million-billion times the mass of the sun. In between the filaments, which store most of the universe's mass, are giant, spherical voids nearly empty of matter.
http://www.colorado.edu/news/releases/2007/478.html

Share

اسفند ۱۲، ۱۳۸۹

انسان های کم خواب انسان های غیر قابل اعتمادی هستند


مطالعات نشان داده است که افراد بزرگسال به 7 الی 8 ساعت خواب در طول 24 ساعت نیاز دارند.[1] در گزارشی در DiscoveryStore آمده است که خواب کمتر از 7 ساعت خواب دارند به بیماری‌های عروقی مبتلا می‌گردند که باعث مرگ آنها می‌گردد.[2] البته این مطالعات اعداد متفاوتی را برای میزان خواب بزرگسالان پیشنهاد داده‌اند. که به ترتیب تعدادی از آنها را در اینجا می‌آوریم( این آمار تنها برای بزرگسالان است): 7 الی 9 ساعت[3]، 7.5 الی 9 ساعت[4]، 7 الی 9 ساعت[5] و ... در اکثر گزارش‌های علمی در این رابطه بالای 7 ساعت خواب روزانه برای افراد سالم در نظر گرفته شده است. مطالعاتی در دانشگاه کالیفرنیا، سانفرانسیکو نشان داده است که کمتر از 3% افراد می‌توانند به شش ساعت خواب در شبانه‌روز احتیاج داشته‌باشند.[6]
محقیق با توجه به مشاهدات بین کم‌خوابی با موارد زیر رابطه‌ی مستقیمی را در نظر می‌گیرند:[7]
-                افزایش ریسک تصادف
-                افزایش ریسک ابتلا به بیماری دیابت و بیماری‌های قلبی
-                افزایش بیماری‌های روانی همانند افسردگی و اعتیاد
-                کاهش توانایی توجه، عکس‌العمل نسبت به علایم و به یاد آوردن اطلاعات جدید
یکی از اعضای دانشکده مطالعات سلامت در دانشگاه شیکاگو گفته است: "شواهد آزمایشگاهی وجود دارد که نشان می‌دهد خواب 4 الی 5 ساعت در روز آثار منفی روانی و عصبی را به دنبال دارد."[8] اکثر مطالعات و پژوهش‌ها نشان می‌دهد که کم‌‌خوابی مشکلات قلبی و عروقی را به همراه خواهد داشت. همچنین کم‌خوابی می‌تواند ریسک ابتلا به بیماری‌های دیگری همچون دیابت، چاقی افراطی، سرطان و ... را افزایش دهد.[9] اما فراتر از مشکلات جسمانی که برای فرد ممکن است پیش بیاید مشکلات روانی و عصبی را نیز به همراه دارد که در نتیجه‌ی آن ممکن است به جامعه آسیب برسانند و زیان‌های آن تنها به افراد خلاصه نگردد.
کم‌خوابی می‌تواند مشکلات روانی بسیاری را از جمله موارد زیر را به وجود آورد:
-                افسردگی
-                گیجی
-                کم حافظه‌گی
-                توهم
و ...

مطالعات نشان داده است که کم‌خوابی باعث می‌گردد که مغز قادر نیست به صورت کنترل شده و مناسب با رویدادها و حوادث پاسخ دهد. همچنین کم‌خوابی میزان تمرکز و توانایی‌های مغز را کاهش می‌دهد.بنابراین کسانی که مشکل کم‌خوابی دارند نمی‌توانند از حداکثر توانایی‌های ذهنی و حتی جسمانی خود بهره ببرند چرا که بازدهی مغز و بدن انسان با کم‌خوابی پایین می‌آید.
کم‌‌‌خوابان معمولا بیشتر از افرادی که خواب کافی دارند دچار صانحه و تصادفات می‌گردند همچنین توانایی‌های خود را برای بهینه انجام دادن کارها با بین رفتن تمرکزشان، از دست می‌دهند. کم‌‌خوابان بیشتر از افراد عادی دچار انواع بیماری‌های جسمانی (همچون دیابت وبیماری‌های قلبی و عروقی و ...) و بیماری‌های روانی (همچون افسردگی و توهم و ...) می‌گردند.
بنابراین کسانی که می‌خواهند از حداکثر نیروی خود در راستای انجام کاری بهره ببرند نیاز دارند به اینکه خواب کافی در طول روز داشته باشند.
امروز متداول شده است کسانی که می‌خواهند بگویند خدمت بیشتر برای مردم می‌کنند و یا اینکه بهتر و بیشتر از دیگران کار می‌کنند ادعا می‌کنند که از خواب خود می‌گذرند و به کار کردن و خدمت کردن می‌پردازند اگر این ادعای این افراد صحت داشته باشد که به علت کم‌خوابی‌های مداوم توانایی‌های عادی خود را نیز از دست می‌دهند و همواره تصمیمات اشتباه و کارهای نادرستی را انجام می‌دهند و به خاطر مشکلاتی که در طول زمان برای آنان به وجود می‌آید نتیجه کار آنان نه تنها پیشرفت قابل ملاحظه‌ای نخواهم کرد بلکه قادر نیستند کارها و وظایف عادی خود را حتی به شکل درستی انجام دهند و می‌توانند تمامی سرمایه‌های موجود را از بین ببرند.
و اما اگر ادعای این افراد صحت نداشته باشد که این افراد دروغگویانی هستند که از گفتن هیچ دروغی ابا ندارند.
بنابراین هیچ‌گاه نباید به کسانی که ادعا می‌کنند از خواب خود برای کار کردن و خدمت کردن می‌گذرند اعتماد نمود چرا که در هیچ صورتی این افراد صلاحیت و توانایی انجام کارها را به شکل درست خود ندارند.  
Share