اردیبهشت ۰۵، ۱۳۹۰

آی آدم ها


آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می‌زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید
آن زمان که تنگ می بندید
بر کمرهاتان کمربند
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می‌کند بیهوده جان قربان
آی آدم‌ها که بر ساحل بساط دلگشا دارید
نان به سفره جامه تان بر تن
یک نفر در آب می‌خواند شما را
موج سنگین را به دست خسته می‌کوبد
باز می‌دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی‌تابیش افزون
می‌کند زین آب‌ها بیرون
گاه سر . گه پا
آی آدم‌ها
او ز راه دور این کهنه جهان را باز می‌پاید
می‌زند فریاد و امید کمک دارد
آی آدم‌ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید !
موج می‌کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می‌گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش
می‌رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می‌آید :
آی آدم‌ها ..
و صدای باد هر دم دلگزاتر
در صدای باد بانگ او رساتر
از میان آب های دور ی و نزدیک
باز در گوش این نداها
آی آدم‌ها ...
بیست و هفتم آذر ماه هزار و سیصد و بیست

دیروز برای ژاپن و امروز برای ایران، مرثیه‌ای برای انسانیت.
در پیام نوروزی امسال نوشتم:
"... انسان امروزی در این روزگار سخت در معرض آزمایشی بزرگ قرار دارد آزمایشی که بایستی در آن نشان دهد هنوز هم انسان است. مفهوم انسان و انسانیت، فرای مفاهیم دینی و مذهبی و نژادی و ملیتی و جنسیتی قرار گرفته است، مفهومی که تنها و تنها در عمل نمود پیدا می‌کند و هویت و ذات خویش را آشکار می‌گرداند. ... درد ژاپن، لیبی، ایران و ... درد همه‌ی انسان‌هاست. ... سعدی چه زیبا گفت:
بنى آدم اعضای يك پیکرند
که در آفرينش ز یک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
در پی حوادثی که در سال گذشته رخ داد، سال جدید کارزار مبارزه برای مرگ و یا زنده شدن مفهوم انسانیت است. انسانیتی که امروز چهره‌ای ژولیده و پریشان به خود گرفته است و کمرش زیر بار بی‌تفاوتی‌ها خم شده است.
...
بیایید امسال نشان دهیم هنوز هم هستند کسانی که دلشان برای انسان و انسانیت می‌تپد."

پی‌نوشت:

پی‌نوشت‌های دیگر:

فاجعه تن فروشی و قاچاق انسان در ایران امروز ـــ جامعه ایرانی جامعه اخلاقی و غرب جامعه ای غیر اخلاقی ؟!؟

جامعه ایرانی جامعه اخلاقی و غرب جامعه ای غیر اخلاقی ؟!؟

Share

فروردین ۲۸، ۱۳۹۰

اندر باب حکایت های دروغین

 Apollo 11 Lunar Module Pilot Buzz Aldrin's bootprint. Aldrin photographed this bootprint about an hour into their lunar extra-vehicular activity on July 20, 1969, as part of investigations into the soil mechanics of the lunar surface. This photo would later become synonymous with humankind's venture into space.
http://en.wikipedia.org/wiki/File:Apollo_11_bootprint.jpg
در حکایت‌ها آمده است که نیل آرمستراگ (Niel Armstrong) اولین بشری بوده است که پا بر روی ماه گذارد. در تاریخ 21 جولای 1969، آپولو 11 بر روی ماه نشست و در ساعت 2:56 (بر اساس ساعت هماهنگ جهانی UTC) انسان برای اولین بار در تاریخ بشریت قدم بر روی ماه گذارد. در ادامه حکایت‌ها چنین عنوان می‌کنند: پس از اینکه نیل اولین قدم‌هایش را بر روی ماه گذارد سخنانی را برای بشر مخابره کرده که میلیون‌ها بیننده آن را شنیدند. او ابتدا گفت: "این گامی کوچک برای انسان، و جهشی عظیم برای نسل بشر می‌باشد." و در ادامه گفت: "موفق باشی آقای گروسکی!" سال‌های از این ماجرا گذشت و راز آقای گروسکی بر کسی فاش نشد تا بالاخره در 5 جولای 1995 نیل این راز را فاش کرد. (می‌توانید این حکایت را در اینجا بخوانید، و یا نسخه خلاصه شده این حکایت را در اینجا بخوانید. این حکایت به پارسی نیز برگردانده شده است، که البته نسخه برگردان پارسی این حکایت نیز تحریفی آشکار از این حکایت است. نسخه پارسی حکایت آقای گروسکی)
Neil Armstrong works at the LM in one of the few photos taken of him on the moon. NASA photo as11-40-5886
http://commons.wikimedia.org/wiki/File:As11-40-5886,_uncropped.jpg

اما حقیقت چیست؟
در 28 نوامبر 1995 نیل آرمسترانگ برای نشریه ALSJ (Apollo Lunar Surface Journal) نوشت: "من فهمیدم که این یک جک یک ساله است. برای اولین بار من آن را در کالیفرنیا از زبان کمدین بادی هکت (Buddy Hachett) شنیدم." ناسا گزارش کامل و لحظه به لحظه تمامی سفرهای فضایی خود را به همراه متن دقیق (کلمه به کلمه) مکالمات به همراه کوچکترین جزئیات آن‌ها را برای عموم انتشار می‌دهد. که می‌توانید قسمت مربوط به قدم گذاشتن نیل آرمسترانگ بر روی ماه را در اینجا ببینید و در ابتدای آن می‌بینید که به این داستان اشاره شده است و آن را تکذیب کرده‌اند.
این حکایت همچنان در بین مردم می‌چرخد و عده‌ای با خواندن آن و بدون هیچ تحقیقی باور می‌کنند که چنین حکایتی حقیقت است. با وجود این همه تکذیبیه و به قول گوینده آن میلیون‌ها نفر ببیننده همچنان عده بیشماری هستند که تصور می‌کنند این حکایت داستانی برگرفته از واقعیت است.
یک کمدین بیش از 15 سال است که دروغی را بین جهانیان گسترش داده است. او دروغی را برای نمایشی خنده‌دار ساخته و پرداخته است و امروز به زبان‌های گوناگون مردم این حکایت را بازگو می‌کنند که آیا می‌دانستی نیل آرمسترانگ اولین باری که قدم بر روی ماه گذاشت چه گفت؟ با وجود پیشرفت رسانه‌ای و انتشار تکذیبیه‌‌های متعدد در اینترنت که به راحتی قابل دسترسی همگان می‌باشد اما همچنان برای عده‌ی بسیاری حقیقت با این دروغ آمیخته شده است و نمی‌دانند به راستی اولین انسان چه جملاتی را برای اولین بار بیان کرد اما تصور می‌کنند که او گفته است: "آقای گروسکی موفق باشی!!" چه بسا ده‌ها سال دیگر کمتر کسی باشد که بداند این داستان تنها ساخته و پرداخته ذهن یک کمدین برای سرگرمی است نه چیزی بیشتر.
دروغ کوچک و بزرگ ندارد، دروغ شوخی و جدی ندارد. دروغ دروغ است و دروغ یکی از ناشایست‌ترین اعمال انسانی است. مشاهده کنید که یک دروغ کوچک که برای سرگرمی چند نفر ساخته شده بود امروز به کجا رسیده است که نسخه تحریف شده پارسی آن هم بیرون آمده است و همه برای یکدیگر بازگو می‌کنند و یا می‌فرستند. دروغی که سازمان عریض و طویل ناسا را که انسان را بر روی ماه نشاند و امروز یکی از بزرگترین مراکز تحقیقاتی دنیا می‌باشد، سازمانی که به دورترین نقاط اعماق کهکشان‌ها دست پیدا کرده است و داده برداری می‌کند، را بر آن می‌دارد تا تکذیبیه‌ای برای این لطیفه بنویسد تا مردم بدانند واقعیت چه بوده است. اما همچنان هستند بیشمارانی که نمی‌دانند واقعیت چه بوده است و تصور می‌کنند آرمسترانگ گفت: "آقای گروسکی موفق باشی!"
این داستانِ حکایتی است که 16 سال پیش، برای یکی از بزرگترین حوادث تاریخ زندگانی بشر، ساخته شده است در زمانی که رسانه‌ها کوچکترین حرکاتی و گفتاری را ثبت کرده و انتشار داده‌اند، برای حادثه‌ای که میلیون‌ها شاهد زنده وجود دارد، متن صوتی و نوشتاری لحظه به لحظه‌ی آن رویداد در صدمی از ثانیه برای همگان قابل دسترسی است، حال تصور کنید حکایت‌هایی را که برای صد‌ها سال و حتی هزاران سال پیش است زمانی که رسانه‌ای وجود نداشته است، زمانه‌ای که با ده‌ها بار دهان به دهان شدن حکایتی ثبت می‌شده است و ... چقدر می‌توان به حقیقت مطلق حکایت‌ها و داستان‌ها و نوشته‌ها اعتماد کرد.




Share

فروردین ۲۵، ۱۳۹۰

چرا کیهان شناسان اکثرا بی خدا هستند؟

Sean Carroll (in TEDx conference)

شان کرول (Sean Carroll) یکی از کیهان‌شناسان بی‌خدایی می‌باشد که در اینباره بحث‌های متنوعی از دیدگاه فیزیک معاصر دارد. شان محقق و پژوهشگر دانشگاه CalTech می‌باشد که دکتری خویش را از دانشگاه Harvard دریافت کرده است و دوره‌های پسادکتری خود را در دانشگاه‌های MIT، Kavli Institute for Theoretical Physics، UC Santa Barbara و University of Chicago گذرانده است. چنین پیشینه‌ای برای هر کسی یک پشتوانه و دستاورد عظیم مطالعاتی و تحقیقاتی می‌باشد که در برترین موسسات و پژوهشکده‌های تحقیقاتی دنیا دورانی را سپری کرده باشد.
ایشان دو کتاب یکی درباره نسبیت عام و دیگری درباره زمان چاپ کرده‌اند و صدها مقاله و سخنرانی و کار مطالعاتی در زمینه فیزیک نظری، کیهان‌شناسی و ذرات بنیادی ارائه داده‌اند که می‌تواند گویای توانایی‌های علمی و سطح علمی ایشان باشد. خلاصه‌ای از کارهای ایشان در اینجا آمده است. (از همه مهمتر ایشان یکی از فعالان عرصه وبلاگ نویسی هم می‌باشند.)

در ویکی‌پدیا در مورد شان چنین نوشته شده است: "کرول یک بی‌خدای صریح‌اللهجه می‌باشد، که استدلال می‌کند تفکر علمی به جهان‌بینی ماده‌گرایی ختم می‌گردد." همچنین او در سال 2004 به همراه شادی بارش (Shadi Bartcsh) در دانشگاه شیکاگو درسی تحت عنوان تاریخچه بی‌خدایی را برای دانشجویان کارشناسی ارائه داده است. او مقالات گوناگون و سخنرانی‌هایی نیز در اینباره دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره‌ای کوتاه خواهم کرد.
شان مقاله‌ای تحت عنوان "چرا (تقریبا همه) کیهان شناسان بی‌خدا هستند" در کنفرانس" God and Philosophical Cosmology: Russian-Anglo American Conference on Cosmology and Theology" به تشریح دیدگاه خود پرداخته است. در این مقاله تشریح می‌گردد که نگاه دینی و نگاه علمی غیر قابل جمع با یکدیگر هستند و با قبول کردن یکی به تناقض در دیگری می‌رسیم. بنابراین نمی‌توان بین نگاه دینی و نگاه علمی آشتی برقرار نمود. دیدگاه ایشان از زاویه کیهان‌شناسی قابل بررسی است چرا که از این دیدگاه به نقد آشتی‌پذیری نگاه دینی و علمی می‌پردازند و آن را رد می‌کنند. در ابتدای مقاله به تشریح دقیق اینکه منظور از نگاه دینی چیست و منظور از نگاه علمی چیست می‌پردازند و می‌گویند در حیطه این تعاریف استدلال‌های عنوان شده بر قرار است و خارج از آن چنین استدلالاتی برقرار نیست. بنابراین برای کسانی که تعریف دیگری از خدا (جز آنچه در مقاله آمده است) و یا علم دارند شاید ناسازگاری وجود نداشته باشد اما با تعاریف یاد شده این تناقض دیده می‌شود، شاید این مهمترین مساله‌ای است که بایستی در این مقاله بدان دقت نمود. همچنین، همانگونه که خود در این مقاله اشاره کرده‌اند، این مقاله به اثبات عدم وجود نمی‌پردازد.
در یک ویدیو ایشان به تشریح دیدگاه هاوکینگ در مورد وجود خدا می‌پردازند. بر اساس دیدگاه شان، جهان برای وجود داشتن نیازی به خالق ندارد و هاوکیگ با استفاده از فیزیک مدرن نشان داده است که جهان می‌تواند به خودی خود از هیچ به وجود آید و نیازی به یک مفهوم با نام خالق ندارد که این خالق این جهان را به وجود آورد چرا که جهان می‌توانند خود به خود به وجود بیاید. حتی هاوکیگ ادعا می‌کند که اگر مدت زمان کافی صبر کنیم جهانی دیگر عینا شبیه به همین جهان دوباره به وجود خواهد آمد. بر اساس گفته شان، هاوکینگ اثبات نکرده است که خدایی وجود ندارد بلکه نشان داده است که برای فهمیدن وجود این جهان و قواعد حاکم بر آن هیچ نیازی به یک نیروی خارجی (خالق) که آن را به وجود بیاور نمی‌باشد بلکه فیزیک مدرن نشان می‌دهد که جهان هستی چگونه می‌توانند خود به خود به وجود بیاید و این قوانین بر آن حاکم باشد.

در یکی از نوشتارها که از 50 بی‌خدای برتر تاریخ نام برده است شان کرول رتبه 49 را دارد. در این لیست نام فیزیکدانانی همچون ریچارد فاینمن، پاول دیراک، استفان هاوکینگ نیز آمده است. (این رتبه‌بندی نه از دیدگاه درجه علمی یا اعتبار اجتماعی بلکه با توجه به سال تولد این افراد است.)
این نوشتار تنها برای آشنایی با یکی از بی‌خدایان معاصر و کارهای او بود و نه تشریح کامل اعقاید و استدلالات ایشان. بنابراین خواننده اگر علاقه دارد برای آشنایی بیشتر و دقیق‌تر می‌تواند به مقالات و سخنرانی‌های ایشان مراجعه نماید.
تنها چند سوال:
به راستی چرا هرچه بهره هوشی افراد بالاتر می‌رود درصد بی‌خدایی در آنان بیشتر می‌گردد؟
چرا تمایل فیزیکدانان و بسیاری دیگر از دانشمندان به بی‌خدایی بیشتر از مردمان عادی است؟
اگر وجود خدا برهان‌های واضح و بدیهی و ساده‌ای دارد پس داستان این بی‌خدایی‌ها چیست؟
نوشتارهای مرتبط پیشین در همین زمینه:


پی‌نوشت 1: این نوشتار به هیچ عنوان نه ترویج بی‌خدایی است و نه برهانی برای بی‌خدایی و نه از این قبیل مسائل. اینجانب هم هیچگونه ادعای بی‌خدایی نکرده‌ام بنابراین با خواندن یک متن سریعا نویسنده را محکوم به تراوشات ذهنی خویش نفرمایید. این نوشتار تنها برای آشنایی با یکی از کیهان‌شناسان بی‌خدای معاصر است که یکی از پیشگامان فیزیک نظری، کیهان‌شناسی و ذرات بنیادی می‌باشد.
پی‌نوشت 2: مقالات علمی بیشتری در همین ارتباط
پی‌نوشت 3: هانری کربن، سالک فرزانش ایرانی نوشتاری درخور تامل از آیدین پور مسلمی
Share

فروردین ۲۱، ۱۳۹۰

عبدالسلام، اولین دانشمند مسلمانی که نوبل دریافت کرد و با لقب نامسلمانی کشورش را ترک کرد



محمد عبدااسلام، در 29 ژانویه 1926 در پاکستان به دنیا آمد و در 21 نوامبر 1996 در انگلستان از دنیا رفت. او تحصیلات خود را در پاکستان آغاز کرد و لیسانس و فوق لیسانس خود را در رشته ریاضی از دانشگاه‌های پاکستان دریافت نمود. اما دکتری خود را از آزمایشگاه کاواندیش در کمبریج انگلستان به پایان رساند. او جوایز متعدد بین‌المللی‌ای را، از جمله Adam’s Prize و Smith’s Prize، به واسطه کارهای علمیش دریافت نمود و نهایتاً در سال 1979 برای نظریه‌پرازی‌هایش در زمینه‌ی فیزیک نظری، از جمله نظریه وحدت نیرو‌های ضعیف و قوی هسته‌ای و الکترومغناطیس تنوانست جایزه نوبل فیزیک را کسب نماید. او اولین مسلمانی است که برنده جایزه نوبل در یک رشته علمی گردید.
او در سال 1960 به پاکستان برگشت و از آن سال تا سال 1974 او به عنوان مشاور علمی دولت پاکستان منصوب گردید و توانست خدمات شایان توجهی را برای جامعه علمی پاکستان انجام دهد. اما زندگانی او به همین منوال پیش نرفت و دولت پاکستان نتوانست قدر این موهبت و اسطوره علمی خویش را بداند و با دستان خود تیشه به ریشه‌هایش زدند و او را از کشور آبا و اجدایش راندند. اما چرا؟
عبدالسلام عضو جامعه مسلمانان احمدیه بود. او خود را مسلمان می‌دانست و حتی در سخنرانی خود به هنگام دریافت جایزه نوبل به آیه‌ای از قرآن اشاره کرده بود. در سال 1974 مجلس پاکستان با اصلاح قانون اساسی، پیروان احمدیه را نامسلمان نامیدند و عبدالسلام، برای اعتراض به این قانون این کشور را به مقصد انگلستان ترک کرد و تا آخر عمر در همانجا ماند. پس از مرگش او را به پاکستان بازگرداندند و در قبرستان دار الضیافت به خاک سپردند.
جامعه مسلمانان احمدیه، در سال 1889 به وسیله میرزا غلام احمد در هند به وجود آمد. این افراد خود را گروهی از مسلمانان می‌دانند که به شش اصل اعتقاد دارند. 1. یکتایی خداوند 2. ملایک 3. کتاب‌های مقدس 4. پیامبران آسمانی 5. روز جزا و 6. فرمان الهی. (برای مطالعه بیشتر به ویکی‌پدیای احمدیه مراجعه کنید.)
احمدیه‌ دو انشعاب دارد که یکی از آنها جامعه مسلمانان احمدیه می‌باشد. انشعاب جامعه مسلمانان احمدیه اعتقاد دارند دو نوع پیامبر وجود داشته است، پیامبرانی که قوانین جدیدی برای بشریت آورده‌‌اند، همچون موسی و پیامبر اسلام، و پیامبرانی که قوانینی برای بشریت به همراه نداشتند، همچون عیسی و میرزا غلام احمد. میرزا غلام احمد را این افراد منجی بشریت می‌دانند. این افراد کریشنا، بودا، کنفسیوس و احمد را نیز پیامبر می‌دانند. آنان پیامبر اسلام را آخرین پیامبر قانون‌آور (صاحب کتاب) می‌دانند. همچنین این افراد عقیده دارند افرادی که به جهنم می‌روند برای همیشه به جهنم نمی‌روند بلکه مدتی برای پاک شدن روحشان بدان جا خواهند رفت.
نه فقط جامعه علمی جهان (که به حق او یکی از تاثیرگذاران فیزیک نظری و ذرات بنیادی بوده است)، بلکه بسیار بسیار بیشتر جامعه علمی و حتی غیر علمی پاکستان مدیون خدماتی است که عبدالسلام در طول عمر خویش برای پیشرفت علمی و تکنولوژیکی کشورش انجام داد.

پی‌نوشت 1: نوشتاری تامل برانگیز در مورد پاکستان، سرزمین پاکان (نتوانستم منبع اصلی این نوشتار را پیدا کنم)


Share

فروردین ۱۹، ۱۳۹۰

فیزیک غیردینی تعطیل باید گردد


فیزیک غیردینی تعطیل باید گردد. این الکترونهای بیشرم و حیا به دور پروتونهای مثبت میگردند تا آنها را خنثی کنند. باید این فسادها را از بین برد. هر مولکول خانه فساد است. این خانه‌های فساد تعطیل باید گردد.


پی‌نوشت: برداشت‌های فلسفی در شاخه فلسفه الهیات از فیزیک در بالاترین سطح خود چنین گزاره‌هایی تولید می‌کنند.
Share

فروردین ۱۲، ۱۳۹۰

دروغ سیزده رسمی ایرانی یا یک تحریف تاریخی؟



در ویکی‌پدیا در مورد روز April’s Fool Day نوشته شده است:

Iranians play jokes on each other on the 13th day of the Persian new year (Norouz), which falls on April 1 or April 2. This day, celebrated as far back as 536 BC, is called Sizdah Bedar and is the oldest prank-tradition in the world still alive today; this fact has led many to believe that April Fools' Day has its origins in this tradition.

با توجه به برابری این روز با روز سیزده‌به‌در و رسم دروغ سیزده بین ایرانیان (که دقیقا مشخص نیست از کجا سرچشمه گرفته است) و تاکید برروی آنکه این دو روز در تقویم میلادی و شمسی ایرانی یکی هستند و همچین آوردن اینکه این رسم از 536 سال پیش از میلاد مسیح!!! بین ایرانیان رواج داشته است، در ذهن خواننده تداعی کننده این است که ایرانیان به وجود آورنده این رسم ناشایست بوده‌اند. برای منبع خویش نیز از سایت (1) استفاده کرده است که عینا متن آن را در اینجا می‌آورم:
Learn where this silly holiday originated with a brief history of April Fools' Day.
The idea of springtime practical joking and merriment has roots in ancient times. Many countries and cultures have long practiced some form of lighthearted celebration around the first of April. Practiced since 536 B.C., the prank tradition of Sizdah Bedar is still celebrated to mark the end of Persian new year festivities. The Jewish calendar marks Purim, a topsy-turvy carnival-like celebration with costumes and pranks. The ancient Romans marked March 25th by honoring the goddess Hilaria with a festival, filled with games and amusements. The Hindi calendar notes Holi, where one of the traditions is to paint friends and family with brightly colored pigment.
اولا در این منبعی که ویکی‌پدیا از آن استفاده کرده است دقیقا گفته نشده است که ایرانیان برای شوخی در 13 فروردین به دروغگویی می‌پرداختند و خبری دروغ را انتشار می‌دادند همچنین از واژه Prank به معنای شوخی، شوخی غیر عادی و نامناسب استفاده شده است که همین واژه نیز جای تردید فراوان دارد چرا که نویسنده‌ی آن به هیچ منبع قابل استنادی ارجاع نداده است تا تاییدی برای سخنانش باشد.
حال ببینیم از نظر تاریخی آیا دور از ذهن نیست که ایرانیان باستان چنین مراسمی را داشته باشند و روزی در سال را برای تفریح خبری دروغ را انتشار دهند و یا به دروغ‌گویی بپردازند. در اینجا تنها چند مورد از سندهای تاریخی آن روزگار را می‌آورم و نتیجه‌گیری را بر عهده خوانندگان می‌گذارم. زمان یاد شده در این منابع (536 سال پیش از میلاد مسیح) برابر با اوایل شاهنشاهی هخامنشیان می‌باشد. (منبع)
هردوت یونانی که از پارسیان بیزار است و تاریخ خویش را با کینه‌های تاریخی فراوانی روایت کرده است ببینید ناچارا چگونه لب به ستایش پارسیان باز می‌کند: "پسران از سن پنج تا بيست سالگي به ويژه سه چيز را مي‌آموختند: سواركاري، تيراندازي، و راست گويي. ... دروغ‌گويي بالاترين گناه است و پس از آن، بده‌كاري؛ چرا كه فرد بده‌كار ناگزير به دروغ‌گويي است." (منبع) "پارسیان ( در زمان شاهنشاهی هخامنشی) دروغ گویی را بدترین عیب می دانستند. و برای آنكه ناگریز به انجام این كارزشت نشوند حتی از وام خواستن نیز خودداری می كردند، چرا كه ممكن بودوامدار به جهتی ناگزیر به دروغگویی شود." (منبع)
داریوش‌شاه هخامنشی در کتیبه خویش در نقش رستم می‌نویسد (منبع):
بند ۲- داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا چنان کسی هستم که راستی را دوست هستم، بدی را دوست نیستم.
بند ۳- آنچه راست (است) آن میل من (است). مرد دروغگو را دوست نیستم.
یا در کتیبه‌ای دیگر داریوش شاه می‌نویسد: "اهورامزدا این کشور را بپاید از سپاه دشمن، از خشکسالی و از دروغ." (منبع)
و چه بسیار کتیبه‌های دیگری که از شاهان هخامنشی در نفی دروغ و ستایش راستگویی باقی مانده است.
زرتشت پدر معنوی ایرانیان باستان در مورد دروغ و راستی در بند‌های بسیاری از گاتاها مستقیم و غیرمستقیم سخن گفته است که در ادامه کوتاه قسمت‌هایی از برخی از آنها را می‌آورم(منبع):
سرود 28 بند 4: ... آماده‌ام تا زمانی که مرا تاب و توان است، به مردم بیاموزم که به سوی راستی راه پویند.
سرود 28 بند 6: ای مزدا به سوی من آی و مرا از بخشش منش پاک و راستی برخوردار ساز ...
سرود 30 بند 3: آن دو نیروی همزادی که در آغاز در اندیشه‌ی آدمی پدیدار شدند، یکی سپنتامینو یعنی نیکی در اندیشه و گفتار و کردار و دیگری انگره‌مینو یعنی بدی در اندیشه و گفتارو کردار است. از میان این دو، دانا نیکی را بر می‌گزیند و نادان بدی را.
و دیگر بندهای گاتاها
یا شعار زرتشت که: راه در جهان یکی است و آن راه راستی است. یا شعار معروف دیگر: اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک.
و ....
حال آیا با این مقدمات و جایگاه دروغ‌گویی و راستگویی نزد ایرانیان، از دیدگاه شما ممکن است ایرانیان روزی را به دروغ‌گویی و انتشار اخبار دروغین بگذرانند و تنها برای خنده و تفریح روی به دروغ آورند؟ آیا این رسم ایرانیان بوده است؟ آیا این یک تحریف تاریخی بزرگ نیست که این رسم نادرست را به ایرانیان منتسب می‌گردانند؟

قضاوت با شما ...




Share