مرداد ۰۸، ۱۳۹۰

اَمرداد ماه، ماه بی مرگی و جاودانگی


همانگونه که زبان یک ملت نمادی از هویت و فرهنگ آن ملت است، اسامی، نام‌ها و نمادها نه تنها بخشی از هویت و فرهنگ آن مردمان بلکه نشانی از آرمان‌ها و آرزوهای مردمانی است که این نام‌ها و نمادها را به کار می‌برده‌اند و می‌برند، و این ما هستیم که امروز بایستی هویت فرهنگی و انسانی خویش را بازتولید کنیم، دیگران برای ما نکرده‌اند و نمی‌کنند.
ساده‌ترین‌ راه‌ها، اگر نه اثرگذارترین راه‌ها باشد، اما می‌تواند یکی از تاثیرگذارترین‌ها باشد. چرا فرهنگ خویش را از نام‌ها و نمادهای ناپاک، غیرانسانی، تهی، پوچ و رنج‌آور پاک نکنیم و جای آن را با نام‌ها و نمادهای امیدبخش و زندگانی بخش و دلنشین نیاراییم؟
اَمرداد یعنی بی‌مرگی و جاودانگی و مرداد یعنی مرگ و نیست. کدامین نام شایسته‌تر است در کنار نام ماه‌هایی همچون فروردین: فروهرهای پاکان و فروهرهای پارسایان، اردبیهشت: بهترین راستی، خرداد: رسایی و کمال، تیر: فرشته مزبور نگهبان باران، شهریور: شهر و شهریاری آرمانی و شایسته، مهر: روشنایی، پیمان، دوستی و محبت، آبان: ایزدبانوی آبهای روی زمین و نگاهبان پاکی و بی آلایشی در جهان هستی، آذر: ایزد نگاهبان آتش و فروزه اهورامزدا، دی‌: دادار و آفریننده، بهمن: اندیشه نیک، و اسفند: پاک یا مقدس، قرار گیرد؟
Share

مرداد ۰۴، ۱۳۹۰

مساله مهم سازه توری ئی

و چون انسان‌ها هر چیز درون فرهنگی‌یشان را که از دیدگاه‌شان تبیین‌پذیر نبوده‌است، آسمانی و خدایی پنداشتند، اما فراموش کردند که اگر هر چیز غیرقابل تبیینی را آسمانی و خدایی بدانند و آن را به خود منتسب کنند و حقانیت خویش را از این راه به اثبات رسانند روزی که بسیار هم دور نیست فراخواهد رسید که مکتبی دیگر همان پدیده را در درون خودش تولید کند و اینگونه بر اساس همان استدلال آن مکتب هم آسمانی و بر حق خواهد شد و چون دو مکتب متضاد هر دو آسمانی و بر حق شدند، ادعاهای آسمانی از عرش به فرش خواهد آمد و خود نفی خویشتن را عریان‌وار فریاد خواهد زد.


این سازه توری‌ئی است که در عکس اول در ناکازاکی و پس از اصابت بمب اتمی، سالم مانده است و در عکس دوم این سازه در کزوچی و پس از سونامی سال 2011 سالم مانده است. هرچند عده‌ای هر دو عکس را برای شهر ناکازاکی و هر دو را یک سازه می‌دانند اما به نظر می‌رسد این یک شایعه بیش نباشد و عکس اول برای ناکازاکی و دومی برای کزوچی است.(منبع) اما به هر حال هیچ چیز از اصل قضیه نمی‌کاهد سازه‌ای مذهبی که پس از اصابت بمب اتم که تقریبا همه چیز را با خاک یکسان کرد و سپس همان سازه‌ی مذهبی (منظور از همانی در معنای عام کلمه است یعنی هر دو سازه، سازه توری‌ئی بوده‌اند) در جایی دیگر که سیل تقریبا همه جا را با خاک یکسان کرد سالم مانده است. آیا قرار است این سالم ماندن و غیرقابل باور بودن این حوادث این سازه را مقدس، آسمانی و الهی نماید؟ (منبع)

عکس‌هایی دیگر از توری‌ئی‌های سالم مانده پس از سونامی سال 2011 در ژاپن:
http://oddstuff.in/japan-tsunami-and-earthquake-photos/
http://www.nationmultimedia.com/specials/nationphoto/show.php?pid=10467

http://photos.oregonlive.com/oregonian/2011/03/japan_2011_earthquake_109.html


و این هم فیلمی از یک سازه توری‌ئی خراب نشده دیگر در حالی که در اطراف آن همه چیز خراب شده است. به نظر می رسد این فیلم مرتبط با سونامی سال 2011 در ژاپن است. در توضیحات آن می‌خوانید:
Unscathed; the soul of Japan, and the will of the people to survive. Amidst the endless mountains of debris I found this humbling site. The only thing that I have seen completely unscathed.


اما سازه توری‌ئی چیست؟ (ویکی‌پدیای انگلیسی توری‌ئی)
مطلب زیر برداشته شده از ویکی‌پدیای فارسی توری‌ئی می‌باشد:
توری‌ئی (ژاپنی: کانجی 鳥居 هیراگانا とりい کاتاکانا トリイ) دروازهٔ سنتی ژاپنی است که معمولاً در ورودی پرستش‌گاه‌های شینتو (و همچنین برخی از پرستشگاه‌های بودائی) دیده می‌شود. توری‌ئی از دو ستون پایه و دو تیرک افقی در قسمت بالایش تشکیل می‌شود و بیشتر آن را به لون قرمز شنگرف رنگ می‌زنند. در برخی توری‌ئی‌ها کتیبه‌ای میان دو تیرک منصوب است. توری‌ئی سنتی از چوب و سنگ ساخته می‌شد. اخیرا فولاد و فولاد ضد زنگ در ساختن توری‌ئی به کار می‌رود. توری‌ئی برزخ میان معبد مقدس و جهان مدنس است.
معبدهای ایناری (ایزدبانوی باروری، برنج، کشاورزی، روباه، صنعت، و کامیابی) به طور نمونه توری‌ئی‌های بسیاری دارد. معمولاً کسی که در تجارت کامیاب می‌گردد، یک توری‌ئی را به معبد ایناری هدیه می‌کند.
نام
اساس کلمهٔ «توری‌ئی» معلوم نیست. یک نظریه ادعا می‌کند که توری‌ئی‌ها محلی برای استراحت پرندگان است. این نظریه بر اساس تحلیل کانجی توری‌ئی است: = پرنده ، = جایگاه. تفسیر آن این است که در شینتو پرندگان پیامبران خدایان به شمار می‌آیند. نظریهٔ دیگر می‌گوید که اصل کلمه tori-iru است (通り入る: گذر کردن و داخل شدن).
افسانه
معلوم نیست که آیا توری‌ئی از اصل ژاپنی است یا اینکه از جائی دیگر مانند کره وارد فرهنگ ژاپنی شده‌است. هر آینه، در افسانه‌های کهن، آماتراسو ایزدبانوی خورشید از برادر شوخ طبعش بسیار رنجور گشت، پس خود را در غاری پنهان کرد و مدخل آن را با سنگ بست و بدینسان سبب کسوف خورشید شد. مردم ترسیدند که اگر خورشید دیگر هیچوقت ظاهر نشود، همه خواهند مرد. مردم پند پیرمرد خردمندی را شنیدند و لانهٔ چوبی بزرگی ساختند و همه جوجه خروس‌های شهر رادر آن گذاشتند. جوجه‌ها شروع به سر و صدا کردند و سبب کنجکاوی ایزدبانو آماتراسو شدند. هنگامی که آماتراسو از غار سرک می‌کشد تا ببیند چه خبر است، کشتی‌گیر سومو عظیم‌الجثه‌ای به سرعت دویده و سنگ بند کنندهٔ غار را به کناری هل می‌دهد. به این ترتیب آفتاب دوباره جهان را روشن می‌کند. آن لانه اولین دروازهٔ توری‌ئی بود. از آن هنگام توری‌ئی نشان کامیابی و خوشبختی شد و در همهٔ ژاپن منتشر شد.
مقصود از توری‌ئی در معابد شینتو
توری‌ئی نشان ورودی به جایگاه مقدس در ژاپن است. برای رد شدن از یک توری‌ئی، باید دست و دهان را با آب شست، و این برای تمیز و پاک شدن پیش از ورود به پیشگاه خدایان و آغاز نماز و راز و نیاز است. آدمهای آلوده و ناپاک اجازهٔ ورود به معابد شینتو را ندارند تا حیاط معبد را نیالایند. برای مثال، زنان در حال قاعدگی یا هر کسی که در آن سال فردی از اعضای خانواده‌اش را از دست داده باشد، از مصداق‌های این آلودگی به شمار می‌روند. وقتی یک ژاپنی فردی از خانواده‌اش را از دست می‌دهد، به مدت یک سال به جای رفتن به معبدهای شینتویی، آداب عبادی خود را در معبدهای بودائی بجا می‌آورد.
Share

تیر ۲۷، ۱۳۹۰

مساله مهم علیت


علیت نه یک اصل بدیهی بلکه یک نتیجه از ساختار نظری (فرمالیسم) می باشد که لزوما صادق نیست ... بنابراین لزومی ندارد بین پدیده ها و اشیا در همه حالت رابطه علی برقرار باشد. برهان علیت باطل است چرا که فرض علیت خود یک فرض بدیهی و صادق نیست.
Share

تیر ۱۰، ۱۳۹۰

جشن تیرگان خجسته باد



این سرزمین را از دروغ، دشمن و خشکسالی رها خواهیم ساخت. دشمنانش تیره‌روز و دشت‌هایش سرسبز باد، مردمانش نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار باد. شادی را زنده و ماتم و عزا را فراموش خواهیم کرد. لبخند و مهربانی را بر دل‌های این مردمان خواهیم نشاند.
جشن تیرگان یادآور اسطوره‌ی آرش، یادآور فداکاری و ایثار، یادآور هزاران شعله‌ی خاموش، یادآور شادی‌ها، مهربانی‌ها، هم‌دلی‌های انسانیست. یادآور رنج‌های فرو خفته این مردمان صبور، یادآور بردباری و صبر و شکیبایی این مردمان بی‌ادعا.
جشن تیرگان، روزی که نام روز و ماه برابر می‌گردد، روزی که آرش مرز ایران و توران را با تیر و کمانش از هم می‌شکافد، را گرامی می‌داریم. آرش اسطوره دیروز نیست، آرش امروز ماست، که جانمان را در تیری گذاریم تا مرزهای ایران و توران را از هم بشکافد. اندیشه‌ی آرش، اسطوره‌ی آرش، خاطره و خواب دیروز نیست، راه و رسم امروز ماست.

تشتر، ستاره­ی رایومند فره­مند را می­ستاییم که شتابان به سوی دریای «فراخ کرت» بتازد،
چون آن تیر در هوا پَران که آرش تیرانداز - بهترین تیرانداز ایرانی
از کوه «اَیریو خشتوثَ» به سوی کوه «خوانونـَت» بیانداخت (کرده چهارم –  تیریشت)

آن­گاه، اهوره­مزدا بدان دمید [ و امشاسپندان ] و مهر فراخ چراگاه - هر دو - آن [ تیر ] را راهی پدید آورند.
اشی نیک و بزرگ و «پارند» سبک گردونه، با هم از پی آن روان شدند تا هنگامی که آن [ تیر ] پران بر کوه «خوانوَنت» فرود آمد و در «خوانونت» به زمین رسید.
برای فر و فروغش من او را با نماز [ی به بانگ ] بلند و با زَور می­ستایم.
آن ستاره­ی تشتر را، تشتر ستاره­ی رایومند فره­مند را می­ستاییم،
با هوم آمیخته به شیر با بَرسَم، با زبان خرد و «منثرَه»،
با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زور و با سخن رسا.
ینگهه هاتـَم (کرده نهم، بند سی‌وهشت –  تیریشت)
« دلم از مرگ بیزار است؛« که مرگِ اهرمن‌خو آدمی‌خوار است.
« ولی آن‌دم که ز اندوهان روانِ زندگی تار است؛
« ولی، آن‌دم که نیکی و بدی را گاهِ پیکار است،
« فرو رفتن به‌کامِ مرگ شیرین است.
« همان بایستۀ آزادگی این است.
« هزاران چشمِ گویا و لبِ خاموش،
« مرا پیکِ امیدِ خویش می‌داند.
« هزاران دستِ لرزان و دلِ پُر جوش
« گهی می‌گیردم، گه پیش می‌راند.
« پیش می‌آیم.
« دل و جان را به زیورهای انسانی می‌آرایم.
« به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند « نقاب از چهرۀ ترس‌آفرین مرگ خواهم کند

(آرش کمانگیر –  سروده سیاوش کسرائی)

جشن می‌گیریم این روز بزرگ را که آرش، از برای نقاب افکندن از چهره ترس‌آفرین مرگ، از برای آزادگی، از برای چشم‌های اشک آلود کودکان پاک، از برای دلی پر از خون مردمانی صبور جان خود در تیر کرد، تا مردمانش، شاد و آزاد زندگانی را پاس دارند. جشن می‌گیریم، راستی و مهربانی را می‌ستاییم و مقام انسان را ارج می‌نهیم.
ریشه‌های دروغ و دشمن و خشکسالی را از این سرزمین بر خواهیم کند. ما می‌توانیم، اگر بخواهیم.
آگاهی چشم اسفندیار خودکامگان است و فرهنگ‌سازی، آن تیری از جنس درخت گز است که بر چشمان ناپاک از خودکامگان می‌نشیند و آنان را از پای در می‌آورد.
دروغ را نفی می‌کنیم، راستی را ارج می‌نهیم و چراغ شادی را بر می‌افروزیم و این درخت تناور فرهنگ‌مان را دوباره می‌سازیم. دیگران برای ما نساختند، نمی‌سازند و نخواهند ساخت، ما باغبانان این درخت زندگانی بخش هستیم. می‌سازیم و خواهیم ساخت.
دست در دست هم نهیم به مهر       میهن خویش را کنیم آباد


Share