دی ۲۹، ۱۳۹۰

استوین وینبرگ، ابر مرد وحدت نیروها


تلاش برای فهم جهان هستی یکی از معدود چیزهایی بوده است که زندگی بشر را اندکی بالاتر از کارهای پوچ و بیهوده قرار داده است، و کمی به آن طعم تراژدی بخشیده استاستیون وینبرگ (سه دقیقهی آغازین، 1993)


استوین وینبرگ (Steven Weinberg) زندگینامهی خود را اینگونه آغاز میکند: «من در سال 1933 و در شهر نیویورک از فردریک و اوا به دنیا آمدماو در سال 1954 دورهی لیسانس خود را در دانشگاه کورنل (Cornell University) به اتمام رساند و سپس راهی موسسهی فیزیک نظری در کپنهاک گردید (که امروز با عنوان موسسهی نیلز بوهر شناخته میشود) و پژوهشهای خود را در زمینه فیزیک از آنجا اغاز کرد. و سپس به ایالات متحده آمریکا بازگشت و دکتری خود را در دانشگاه پرینستون (Princeton) به پایان رساند. در سال 1957 کار خود را در دانشگاه کلومبیا (University of Columbia ) آغاز کرد و در ادامه از سال‌ 1959 تا 1966 در دانشگاه برکلی (University of California, Berkeley) مشغول به کار بود.

او خود میگوید که در این سالها در بازهی گستردهای از موضوعات نظری کار کرده است از جمله: رفتار نمودارهای فاینمن در انرژیهای بالا، دسته دوم جریانهای برهمکنش ضعیف، شکست تقارن، نظریهی پراکندگی، فیزیک میونها و .... سپسکارهایش در زمینهی اخترشناسی از سالهای 1961 و 1962 آغاز گردید و نتیجهی آن کتابی بود با عنوان گرانش و کیهانشناسی که در سال 1971 به اتمام رسید. و در سال 1965 کارهایش در زمینهی جبر ریاضی و نتایج و کاربردهای آن در برهمکنشهای قوی آغاز گردید.

در بین سالهای 1966 تا 1969، پس از ترک برکلی، در دانشگاه هاروارد (Harvard) و ام آی تی (M.I.T.) کار خود را ادامه داد. در سال 1969 کرسی استادی دانشگاه ام. آی. تی. را قبول کرد و در سال 1973 کرسی استادی در دانشگاه هاروارد به او پیشنهاد شد و به آنجا نقل مکان کرد. در دههی هفتاد میلادی عمدهی کارهای او بر روی نظریهی وحدت نیروها بوده است که نتیجهی پژوهشها و کارهایش به ارائهی نظریهی کرومودینامیک کوانتمی (Quantum Chromodynamics) و گسترش آن ختم شد که این کارها و نتایج آنها گامی بنیادین در راستای نظریهی وحدت نیروها بوده است. و در امتداد آن از سال 1982 تا به امروز کارهای خود را در دانشگاه تگزاس آستین (University of Texas at Austin) ادامه داده است. و خود زندگینامهاش را اینگونه به پایان میرساند: «همسرم را زمانی که دورهی لیسانس خود را در دانشگاه کورنل میگذارندم، ملاقات کردم در سال 1954 با یکدیگر ازدواج کردیم، و دخترمان، الیزابت، در سال 1963 در برکلی متولد شد


اما وینبرگ حقیقتاً آن کسی نیست که خود در زندگینامهاش میگوید، او فردی فراتر از زمان و مکانی است که خود متواضعانه آن را میخواهد تشریح کند. زندگی علمی و اجتماعی او تنها به این عقبهی آکادمیک مختصر شده خلاصه نمیگردد، بلکه او کسی است که بیرحمانه فیزیک نظری را در هم شکافت و آن را متحول گردانید. امروز نظریهپردازان وینبرگ را به عنوان یکی از پایهگذاران اصلی فیزیک معاصر در ذرات بنیادی و کیهانشناسی نظری میشناسند، کسی که کارهایش در فیزیک نظری از نظر پیشرفت نظری بیشباهت به کارهای فاینمن و انیشتین نمیباشد. (چرا از فاینمن و انیشیتن نام میبرم؟ چون متاسفانه کلیت جامعهی ایرانی و حتی جامعه علمی ایرانی جز معدود چهرههایی همچون هاووکینگ، انیشتین و تنی چند دیگر، دیگر نظریه پردازان علمی را نمیشناسد.) اما به راستی وینبرگ کیست؟

وینبرگ در یکی از خانواده‌‌های مهاجر یهودی در ایالات متحدهی آمریکا به دنیا آمد، او راهی را برگزید که نتیجتا باعث شد زندگیش را وقف فیزیک نظری کند. و به خاطر کارهای بنیادینش افتخارات و جوایز متعددی را کسب کرده است که کمتر کسی در جامعهی علمی توانسته است این حجم از افتخارات را یکجا در کارنامهی علمی خود بگنجاند، از جملهی این جوایز و افتخارات میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
Awards and Honors
Honorary Doctor of Science degrees, University of Chicago, Knox College, City University of New York, University of Rochester, Yale University
American Academy of Arts and Sciences, elected 1968
National Academy of Sciences, elected 1972
J. R. Oppenheimer Prize, 1973
Richtmeyer Lecturer of Am. Ass'n. of Physics Teachers, 1974
Scott Lecturer, Cavendish Laboratory, 1975
Dannie Heineman Prize for Mathematical Physics, 1977
Silliman Lecturer, Yale University, 1977
Am. Inst. of Physics-U.S. Steel Foundation Science Writing Award, 1977, for authorship of The First Three Minutes (1977)
Lauritsen Lecturer, Cal. Tech., 1979
Bethe Lecturer, Cornell Univ., 1979
Elliott Cresson Medal (Franklin Institute), 1979
Awards and Honors since 1979
Honorary Doctoral degrees, Clark University, City University of New York, Dartmouth College, Weizmann Institute, Clark University, Washington College, Columbia University
Elected to American Philosophical Society, Royal Society of London (Foreign Honorary Member), Philosophical Society of Texas
Henry Lecturer, Princeton University, 1981
Cherwell-Simon Lecturer, University of Oxford, 1983
Bampton Lecturer, Columbia University, 1983
Einstein Lecturer, Israel Academy of Arts & Sciences, 1984
McDermott Lecturer, University of Dallas, 1985
Hilldale Lecturer, University of Wisconsin, 1985
Clark Lecturer, University of Texas at Dallas, 1986
Brickweede Lecturer, Johns Hopkins University, 1986
Dirac Lecturer, University of Cambridge, 1986
Klein Lecturer, University of Stockholm, 1989
James Madison Medal of Princeton University, 1991
National Medal of Science, 1991
In 2004 he received the Benjamin Franklin Medal of the American Philosophical Society, with a citation that said he is "considered by many to be the preeminent theoretical physicist alive in the world today." He has been elected to the US National Academy of Sciences and Britain's Royal Society, as well as to the American Philosophical Society and the American Academy of Arts and Sciences.

وینبرگ یکی از فیزیکدانانی است که نه تنها مقالات علمی بسیاری در ژورنالها و کنفرانسهای علمی دارد بلکه بالغ بر ده جلد کتاب درباره فیزیک نظری و پژوهشهایش برای جامعه علمی و جامعه غیر علمی منتشر کرده است که میتوان لیستوار به موارد زیر اشاره کرد:

 Gravitation and Cosmology -- Principles and Applications of the General Theory of Relativity (1972); The First Three Minutes (1977); The Discovery of Subatomic Particles (1983, 2003); Elementary Particles and The Laws of Physics (with R.P. Feynman) (1987); Dreams of a Final Theory -- The Search for the Fundamental Laws of Nature (1993); a trilogy, The Quantum Theory of Fields (1995, 1996, 2000); Facing Up --- Science and its Cultural Adversaries (2002); Glory and Terror -- The Growing Nuclear Danger (2004); Cosmology (2008); and most recently Lake Views (2010).

همچنین 16 دکترای افتخاری از دانشگاههای گوناگون به او اهدا شده است که از جملهی آنها میتوان به دانشگاههای شیکاگو، کلومبیا، مکگیل، و ییل اشاره کرد.(منبع) تعداد ارجاعات به مقالات او به صورت شگفتانگیزی بالا است به گونهای که او را یکی از پر ارجاعترین فیزیکدانان معاصر و غیر معاصر کرده است.(-) و شاخصهایی از جملهشاخص اچ (h-index) و شاخص نوآوری او را در بین مهمترین و اثرگذارترین فیزیکدانان قرار داده است (منبع و منبع - منبع) و همچنین نوشتن دهها مقالهی نظری که همهی آنها را بدون همکاری با دیگران و به تنهایی نوشته است و تنها نویسندهی مقاله بوده است (خصوصاً مقالاتی که در چند سالهی اخیر به چاپ رسیده است و مقالاتی از او که دنیای فیزیک را متحول گردانید.) از او فیزیکدانی بیمانند ساخته است، چنین عقبهی علمی برای یک فیزیکدان شاید چیزی شبیه به یک رویای شیرین دستنیافتنی باشد. شاید بتوان وینبرگ را به وینبرگ قبل و بعد از سال 1979 تقسیمبندی کرد، اوج کارهای او درسنین میانسالی با جایزهی نوبلی تبلور پیدا میکند که  به واسطهی پژوهشها و موفقتهایش در ارائهی نظریهی وحدت نیروهای ضعیف هستهای و الکترومغناطیس، به همراه دو تن دیگر از جمله عبدالسلام، در سال 1979 کسب کرد.

اما وینبرگ را تنها با کارهای علمی و آکادمیک او نمیشناسند بلکه او یک فعال در عرصههای گوناگون اجتماعی و حتی سیاسی نیز بوده و هست. او در گروهها و کمیتههای بسیاری عضویت داشته و دارد که میتوان به عضویت در هیت سردبیری مجلهی Daedalus و عضویت در شورای پژوهشگران کتابخانهی کنگرهی ایالات متحدهی آمریکا اشاره کرد. او یکی از پرکارترین فیزیکدانان نویسنده است که در نشریات و مجلات و سایتهای گوناگونی نوشتارهایی را ارائه داده است برای مثال میتوانید مقالات او را در The New York Review of Books در اینجا مطالعه فرمایید. اما شاید وینبرگ را کمتر کسی با این مشخصات بشناسد، وینبرگ مشخصاً یکی از صریحالهجهترین بیخدایانی است که به نقد دین و مذهب میپردازد.

در نقلقولهای ویکیپدیا (Wikiquote)، صفحهای وجود دارد که به گفتارهای وینبرگ اشاره میکند و از جملهی آن و معروفترین آنها نقل قولی است که بارها و بارها در مقالات گوناگون و نوشتارهای گوناگون دیدهام اما شاید کمتر توجه کردهایم که گویندهی آن کیست: «با دین و یا بدون آن، انسانهای خوب کارهای خوب میکنند و انسانهای شرور کارهای بد، اما برای اینکه انسانهای خوب کارهای شرورانه بکنند، به دین نیاز است.» (ترجمهی فارسی از اینجا)

او یکی از بزرگترین منتقدین دین و حتی مفهوم خدا است که گفتارها و مصاحبههای فراوانی از او در این زمینه وجود دارد. او در جایی دیدگاهش را چنین بیان میکند: «مذهب توهینی است به شان و مقام انسان، با بودن و نبودنش، مردم نیکسیرت اعمال خوب و انسانهای پلید کارهای زشت را همچنان ادامه خواهند داد. اما برای آنکه مردم پاکسرشت دست به اعمال پلید بزنند، تنها به مذهب نیاز داریم.» (منبع) (شبیه به این دیدگاه را اولین بار در کنفرانسی در شهر واشینگتون بیان کرده است و بعدها در مقالهای آن را به این صورت به تحریر درآورده است.) و شاید بتوان اوج مخالفهای او را با دین در این گفتار مشاهده کرد: «افرادی وجود دارند که دیدگاه مذهبی آنها با دیدگاه مذهبی من تفاوت عمدهای ندارد، اما با این وجود هستند کسانی که احساس میکند که بایستی این مناقشه را کوتاه کرد و با آن سازش کرد ... من به دیدگاهآنان احترام میگذارم و انگیزههای آنان را درک میکنم، و آنها را محکوم نمیکنم، اما دیدگاهم همانند آنان نیست. برای من، مناقشهی بین علم و دین بسیار مهمتر از این موضوعات تحصیلات علمی و یا حتی طبیعتگرایانه است. من فکر میکنم که جهان نیاز دارد که از خواب آشفتهی باورهای دینی برخیزد و ما دانشمندان تا جایی که میتوانیم بایستی تلاشمان را برای تضعیف تعلقات دینی انجام دهیم، و این کارمان احتمالاً عظیمترین سهم ما در تمدن‌‌سازی است.» (منبع) (گفتارهای بیشتر)

در یکی از قسمتهای مستند بیبیسی با عنوان "نوارهای بیخدایی (The Atheism Tapes)" جاناتان میلر به صورت مفصل با وینبرگ در مورد دیدگاه او در مورد خدا و دین صحبت میکند که میتوانید این مستند را در اینجا مشاهده کنید: گفتگوی میلر با استیون وینبرگ. و یا یک مصاحبهی نسبتا مفصل نیز با ریچارد واووکینز انجام میدهد که میتوانید آنها را در اینجا دنبال کنید: گفتگوی داووکینز با استیون وینبرگ قسمت اولقسمت دومقسمت سومقسمت چهارمقسمت پنجمقسمت ششمقسمت هفتمقسمت هشتم.

و این نوشتار را با ویدیویی از بخشی از گفتگوی او با میلر به پایان میبرم، ویدیویی که در میان آن به دوست دیرین خود عبدالسلام نیز اشارهای میکند.



پینوشت مرتبط و غیرمرتبط اما بسیار مهم: این نوشتار نه اثبات و برهانی بر بیخدایی است و نه نویسندهی آن چنین ادعایی دارد. خوانندهی مغشوشالذهن خواننده است است که بخواهد به استناد بر یک نوشته یا حتی صدهاهزار نوشته! فردی را که هیچ گونه ادعای باخدایی و یا بیخدایی، بادینی و یا بیدینی ندارد به موارد فوقالذکر محکوم کند. باز کردن یک بحث نه به معنای قبول کردن آن بلکه سرآغازی است برای گفتمان بنابراین بهتر است بدون هیچ پیشداوری در مورد نویسندهی مقاله و محکوم کردن او به انواع و اقسام تراوشان ذهنی و بدیع خود اگر نقدی به محتوای نوشتار دارید آن را عنوان کنید. و باز هم تاکید میکنم که این نوشتار نه برهانی است بر بیخدایی و نه نویسندهی آن ادعای بیخدایی دارد بلکه معرفی گفتمانی است از یکی از بنیانگذاران فیزیک نظری معاصر

پینوشت: نوشتارهای مرتبط پیشین در همین زمینه:

پینوشت: دیدگاه جالب یکی از کاربران بالاترین در مورد یکی از نوشتار پیشین با "عنوان هاووکینگ و پیدایش جهان هستی":
خجالت بکشید توی دنیا فقط همین هاوکینگ شده دانشمند؟
با توجه به این دیدگاه خوب است که خوانندگان ایرانی با نوابغ علوم نظری معاصر بیشتر آشنا گردند تا نیازی نباشد تنها هاووکینگ را دانشمند بدانند! بدون اینکه بخواهم جایگاه علمی هاووکینگ را مورد سوال قرار دهم بایستی اذعان کنم اگر هاووکینگ شهرت جهان خود را از معلولیت خاصش بدست آورده است، افرادی همچون استیون وینبرگ شهرتشان و اعتبارشان را از گذشتهی علمی حیرتآوری میآورند که کمتر کسی حتی به گرد پاهای آنان رسیده است.

شعر نوشت: از خیام،

در دایرهای که آمد و رفتن ماست
او را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن بکجاست

Share