فرهنگها و خرده فرهنگها، همواره در معرض تبادلات فرهنگی قرار دارند و این تغییر است که دوام این فرهنگها را تضمین میکند بنابراین تغییر را نبایستی به چشم یک ضد ارزش برداشت نمود بلکه بایسیتی آن را به عنوان عنصر ماندگاری یک فرهنگ در طول تاریخ نگریست که یک فرهنگ با قدمتی تاریخی چگونه توانسته است خویشتن را از گردابههای حوادث و رویدادها و جنگها و ستیزها تا به امروز برساند. هر فرهنگی که خود را از تبادلات فرهنگی بینیاز دانسته است، نابود گردیده است، بنابراین برای تضمین بقای یک فرهنگ نمیتوان مرزهایش را بر روی دیگر فرهنگها بست.
دکتر ناصر فکوهی درنوشتار خود با عنوان "فرهنگ وارداتی به چه معناست؟"[1] مینویسد: «همان گونه که سخن گفتن از «صادراتی» بودن فرهنگ امری بیمعنا است و یا اراده گراییهایی که برای این کار انجام میشود (که باید بین آنها و سیاستهای یک فرهنگ برای گسترش خود که امری ضروری و حیاتی محسوب میشود، تفاوت گذاشت)، زیر سئوال بردن یک پدیده فرهنگی چه مادی و چه غیرمادی نیز به دلیل آنکه تصور کنیم با پدیدهای «وارداتی» سروکار داریم همان اندازه بی معنا است که از استفاده از وسایل فناورانهای که امروز به خانه همه ما راه یافتهاند: از برق و گاز، سیستم توزیع آب گرفته تا همهی وسایل مربوط به آنها که آنها نیز کالاهایی فرهنگی و «وارداتی» بودهاند. این نکتهی نهایی را نیز بیافزائیم که متاسفانه در اینجا نیز همچون بسیاری موارد دیگر زبان قراردادی و تقلیلگرای اقتصادی – سیاسی بر زبان پر بار و پیچیدهی اجتماعی، به ظاهر و در لایههای سطحی، پیشی گرفته و مانع از اندیشیدن عمیق و دست یابی به سازوکارهای دقیق روابط و فرایندها در جوامع انسانی میشود و دائما راه حلهای کاملا بیمعنا و نادرست را به مثابه تنها راه حلهای ممکن پیش مینهد.»
اصولا برگزیدن واژگان فرهنگ بومی و فرهنگ وارداتی بر عناصر و کالاهای فرهنگی موجب میگردد که نگاهی ارزشی به عنوان پیشفرض چنان بر آنها سایه افکند که دیگر عموم جامعه و حتی نخبگان جامعه قادر به بررسی ویژگیهای اجتماعی و فردی آن (فارغ از مبداء آن) نیستند. هرچند فرهنگ بومی و فرهنگ وارداتی نمیتواند واژگانی حقیقی و برگرفته از واقعیت بیرونی باشند چرا که هیچ فرهنگی به ذات خویش ناب و خالی از تاثیرات تاریخی دیگر فرهنگهای موجود در گذشته نمیباشد. انسان از روزگاری که توانست تاریخ را ثبت کند تا به امروز در معرض تغییرات مداوم فرهنگی بوده است و همواره از دیگر فرهنگها عناصری را گرفته است و به دیگر فرهنگها عناصری را بخشیده است بنابراین هیچ فرهنگ ناب و خالصی که بتواند ادعا کند در طول تاریخ از هیچ فرهنگی، هیچ عنصری را به عاریت نگرفته است وجود خارجی ندارد. حتی فرهنگهای اقوام بدوی که امروز در آفریقا و برخی دیگر از نقاط زندگی میکنند در تاریخ خود تغییرات فرهنگی را داشتهاند این تغییرات میتواند به واسطه تغییرات شرایط زندگی و محیطی بوده باشد و یا مجاورت با فرهنگهای دیگر، حال هرچقدر فرهنگی پیچیدهتر باشد مسلما عوامل گستردهتری در تغییرات تاریخی این فرهنگ متاثر بودهاند که یکی از مهمترین آنها مبادلات فرهنگی بوده است. اصولاً نمیتوان دو فرهنگ مجاور را که با یکدیگر رابطهای (به هر شکل) دارند را بدون مبادلات فرهنگی در نظر گرفت.
اما میبینیم که در ادبیات روزمره و حتی نظریهپردازیها همواره از گزارههای فرهنگ بومی و وارداتی یاد میشود اگر با فرضهایی اصالت این گزارهها را قبول کنیم باز هم هر عنصر و یا کالای فرهنگی بومیای لزوماً سازنده و هر عنصر و یا کالای فرهنگی وارداتیای لزوماً مخرب نمیباشد. اما نگاه ارزشی به عناصر و کالاهای فرهنگی به مثابه عناصر و و کالاهای فرهنگِ بومی و عناصر و کالاهای فرهنگِ وارداتی میتواند با نادیده گرفتن ابعاد گوناگونِ (اجتماعی، روانشناسی، فردی و ...) آن عناصر و کالاها و نگاهی ارزشی بدانها، پژوهشگران و کنشگران فرهنگی را از بررسی دقیق و بنیادی آنها به دور کند. اینچنین مقدم بر نقش سازنده یا مخرب عناصر و کالاهای فرهنگی، شکل بومی و یا وارداتی بودن آنها مورد بررسی قرار میگیرد و پژوهشگر و یا کنشگر را از راه اصلی خود که همان بررسی آثار سازنده و یا مخرب عنصر و یا کالای فرهنگیست دور میکند.
اما برای اینکه بتوانیم عناصر فرهنگی را فارغ از وارداتی یا بومی بودن آن بررسی کنیم و اجازه دهیم که عناصر و یا کالاهای گوناگون فرهنگی در فرهنگها تغییر شکل، ماهیت و یا محتوا دهند و یا عناصر جدیدی به وجود بیایند، بایستی در گام اول برچسبگذاریهای بومی- وارداتی را از آنها بگیریم تا اجازه ندهیم پیش فرضهای ارزشی بر نتیجهی کار پژوهشی تاثیری بگذارد و در گام بعدی به بررسی اصولی و بنیادین عنصر و یا کالای فرهنگی مورد نظر بپردازیم. البته شایان ذکر است که نمیتوان عناصر و کالاهای فرهنگی را خارج از ظرف مکان و زمان مورد بررسی قرار داد و جامعه و فرهنگی که عنصر و کالای مورد نظر قرار است در آن مورد بررسی قرار بگیرد خود یک پارمتر بسیار مهم است. یک کالا و یا عنصر فرهنگی خاص (چه مادی و چه غیر مادی) لزوما در تمامی جوامع نمیتواند سازنده و یا مخرب باشد، چرا که بازخورد جوامع در برابر یک کالا و یا پدیده فرهنگی میتواند متفاوت باشد، اما همانگونه که پیشتر گفته شد نمیتوان برای کالا و یا عنصر فرهنگی بومی و یا وارداتی ارزش پیشنی را در نظر گرفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر