مهر ۲۵، ۱۳۸۹

او مریم مقدس را دید


در حومه وین زیارتگاهی موسوم به ماریا گوگین وجود دارد. گفته می‌شود شخصی در اینجا به خاک سپارده شده است که در اواخر عمر خویش نابینا گشته است. در همان دوران ادعا می‌کرده است که می‌تواند مریم مقدس را ببیند اما دیگر راحبان مسیحی او را دیوانه خطاب می‌کردند و او را طرد کرده بودند. گفته می‌شود این شخص در طول زندگی خویش توانسته است بیماران بسیاری را شفا دهد. پس از مرگش به حقانیت سخنان او پی می‌برند و ابتدا او را در ماریا گوگین دفن می‌کنند و سپس او به فرانسه انتقال می‌دهند.
پیش از ادامه بحث بایسته است نکته‌ای را یادآوری کنم: نمی‌دانم این داستان را بومیان این ناحیه و حتی اتریشی‌ها قبول دارند یا تنها شایعه‌ای است که ایرانیان آن را ساخته‌‌اند و امروز بنده آن را بازگو می‌کنم و حتی در اینترنت چیزی در این باره پیدا نکردم. بنابراین ارجاع بدین داستان نه از برای بازگو کردن تاریخچه این مکان تاریخی بلکه آغاز کردن نوشتاریست که قرار است آن را در ادامه آورم بنابراین هیچ اهمیتی ندارد که آیا این داستان حقیقت است و یا ساخته و پرداخته ذهن چند ایرانی، که در اینجا آمد و رفت دارند. حتی شاید این داستان حقیقت باشد ولی نه با آن جزئیات که بیان گردیده است بنابراین هدف بازگویی تاریخچه معبد ماریا گوگین نمی‌باشد بلکه آغازی است برای ادامه بحث.
همانند چنین داستان‌هایی که افراد مریم مقدس، مسیح، حواریون و در دین‌های دیگر امام زمان، پیامبر اسلام، امامان شیعی و ... را دیده‌اند و یا حتی با آنها گفتگو کرده‌اند بسیار بسیار زیاد است و بسته به نوع تجربه بسیار نزدیک به واقعیت و حتی عین واقعیت بوده است. همانند چنین داستان شفا بخشی در طول تاریخ بشریت با عنوان گوناگون بسیار بوده و هست و جزئی از واقعیت تاریخی بشر تا به امروز می‌باشد. منظور از واقعیت در اینجا بر اساس فرضیه و نظریه‌های موجود در کتاب جهان هولوگرافیک نوشته مایکل تالبوت شکل گرفته است که به زیبایی به تبیین علمی این چنین تجربیاتی می‌پردازد.
اگرچه چنین تجربیاتی جزئی از واقعیت جهان انسانی است اما هیچگونه اصالتی ماورالطبیعه و برخواسته از آفریننده این جهان ندارد. بلکه چنین تجربیاتی برخواسته از توانایی‌های ذهنی انسانی است که می‌تواند نه در خواب و خیال بلکه در هوشیاری کامل و بیداری مرزهای زمان و مکان را در هم نوردد و بی‌مکانی و بی‌زمانی را تجربه کند. این تجربیات انسانی است که قدرت دارد بیماری را شفا دهد. انسانی که قادر است خویشتن را به شدیدترین و عمیق‌ترین زخم‌های جسمانی بدون استفاده از هیچ‌گونه ابزاری دچار کند. انسانی که خلق می‌کند و از بین می‌برد.
این توصیفات نه توصیفات خداوندی است که خالق این زمین و آسمان است، بلکه توصیفات انسانی است که بر روی همین کره‌ی خاکی زندگی می‌کند و به دنیا آمده است و قرار است که از دنیا برود. آنچه یاد شد حاصل هزاران هزار تجربه بشری در طول تاریخ بشریت است که نشان می‌دهد این خصوصیات، خصوصیات همین انسان به ظاهر فانی و نابود شدنیست. انسانی که در بدو تولد نه اراده‌ای دارد و نه قدرتی اما تجربه تاریخی بشری نشان داده است که هر انسانی می‌تواند همانی باشد که می‌اندیشد.
این اندیشه اوست که مسیح را در زمان حال می‌آفریند و حتی او را در هیبت جسمانی ظاهر می‌کند به گونه‌ای که دیگرانی نیز، که چنین اعتقادی ندارند، مسیح را در قالب جسمانی که او ظاهر کرده است تجربه می‌کنند. فارغ از تمامی مباحث معرفت شناسی (Epistemology) چنین تجربیات هزاران هزار شاهد تاریخی داشته و دارد حال در فرهنگ‌های گوناگون این تجربه با توجه به اندیشه‌های غالب به اشکال مسیح، بودا، روحانیون بزرگ، انسان‌های نیکو و حتی امام زمان و ... ظاهر گشته است. اصالت چنین تجربه‌هایی ریشه در ماورالطبیعه و اصالت چنین اعتقاداتی ندارد بلکه چنین تجربیاتی خویشتن را از سرچشمه اندیشه انسانی سیراب می‌کند و نشان از قدرت بی‌کران و نامحدود ذهن بشر دارد که می‌تواند در هیبت یک خالق ظاهر گردد و بیافریند آنچه را که پیش از این وجود نداشته است به گونه‌ای که نه تنها خویشتن آن را تجربه کند بلکه دیگرانی نیز باشند که بتوانند آن را تجربه کنند و بر آن صحه گذارند که مردی یا زنی دیوانه نبوده است.
چنین تجربیاتی اگر قرار بود ریشه‌ای غیر انسانی داشته باشند به فرهنگ و اندیشه‌های موجود در آن سرزمین بستگی نداشت. اما، نه تنها تجربیات تاریخی گواه چنین مواردی نمی‌باشد بلکه تاریخ شهادت می‌دهد که چگونه فرهنگ‌های گوناگون می‌توانند این تجربیات را در قالب‌های گوناگون شکل دهند. زخم‌پذیرهای اروپایی بسته به نوع اعتقاداتشان که مسیح از کدام ناحیه از بدن مسلوب گشته است محل زخم‌های آنان نیز تغییر می‌کند، افراد گوناگون با توجه به اندیشه‌های غالب و فرهنگ زندگیشان بودا، مسیح، مریم مقدس، پیامبر اسلام، امام زمان و ... را دیده‌اند! حتی بسیاری دیگر از تجربیات غیر روحانی و عرفانی نیز می‌تواند از چنین منبعی سرچشمه گرفته باشد همچون ارتباط با موجودات فرازمینی، دیدن موجودات فرازمینی و ...![1]
آری، ماریاگوگن‌ها حقیقت دارند اما ریشه‌ی آنها نه در آن سوی مرزهای انسانی بلکه در اندیشه و ذهن انسان است. انسانی که می‌تواند خود بیافریند و خلق کند.


[1] البته نمی‌توان تمامی تجربیاتی که چنین ادعاهایی را دارند در این قالب گنجاند چرا که بسیاری از این ادعاها تنها شیادی‌هایی است که به دنبال انواع گوناگونی از منافعی که به دنبال چنین ادعاهایی است می‌باشند و در مواردی دیگر ناشی از انواع بیماری‌های روانی می‌باشد بنابراین موارد فوق‌الذکر بایستی مورد بررسی دقیق قرار بگیرند و شواهد کافی برای تایید آنها وجود داشته باشد که نتوان آنها را در دسته‌های Fake قرار داد.
Share

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر