آذر ۲۳، ۱۳۸۹

عزاداری رسمی ناپسند در ایران باستان


بسیاری تصور می‌کنند که عزادری و سوگواری رایج در ایران امروز که با دیگر نقاط دنیا متفاوت می‌باشد وام‌دار ایرانیان است و از ایرانیان باستان به میراث مانده است. برای مثال بسیاری به مراسم عزاداری سووشون اشاره‌ می‌کنند و نام دیگر آن را سیاوشان می‌دانند و آن را به ایران باستان نسبت می‌دهند در حالی که بر اساس شواهد ارائه شده در استدلالات و منطق‌های به کار رفته نمی‌توان این چنین مراسم عزاداری را به ایران باستان نسبت داد. با توجه به شواهد تاریخی، دینی و ملی ایرانیان و همچنین یافته‌های باستان‌شناسی تا به امروز چنین دیدگاهی از بنیان نادرست می‌باشد چراکه ایرانیان با توجه به آنچه که در ادامه خواهد آمد سوگواری و عزاداری را کاری ناپسند می‌دانسته‌اند. (پی‌نوشت 1)
با مطالعه‌ی تاریخ ایران باستان به وفور با جشن‌هایی ملی و دینی برخورد می‌کنیم که جان‌مایه‌ی آنها شادی و سرور و شکرگزاری می‌باشد. اما با مروری دیگر بر تاریخ و فرهنگ ایران باستان نه تنها نشانه‌ای از سوگواری و عزاداری و مراسم شیون و مویه مشاهده نمی‌کنیم، بلکه سوگواری و عزاداری و شیون و مویه را عملی ناپسند می‌دانستند.
در کتاب گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان اثر هاشم رضی شوندها (دلایل) متعددی برای این مساله آورده شده است برای نمونه آورده است: شادی، جشن، سازندگی، روشنایی، کار و کوشش، بالندگی و نمو، شهر و شیرینی، گیاهان خوب و خوشخوار و زندگی ساز، جانوران سودرسان، ماه و خورشید و ستارگان، و هر چیز و عمل و کردار و پدیده‌ای که به پیشبرد زندگی و سازندگی و دوام و بقای آن یاری می‌کند، از اعمال و خواست و تحت حمایت سپنتامینو قرار دارد. سوگ و غم، سوگواری و مویه، تباهی، تاریکی، تنبلی و کاهلی، رکود و جمود، تلخی و هر چیز و عمل و کردار و پدیده‌ای که زندگی را از سازندگی به تباهی و انهدام یاری می‌کند، از اعمال نیرنگ‌های انگره‌مینو است.
با نگاهی به اوستا و دیگر اسناد موجود چه در ادبیات زرتشتی مزدایی چه در نامه‌های فارسی میانه سوگ و شیون و مویه نکوهش شده و اعمال و کردار اهریمنی شناسانیده گشته است. همواره دین‌داران و راستی‌گرایان را از گرایش و انجام آن بر حذر داشته‌اند و به عکس شادی و شادخواری از نیات و کردار سپنتا مینویی معرفی شده و مردمان به آن تشویق و برانگیخته شده‌اند، چون آن یکی زندگی و پیشرفت و تلاش و نمو و بالندگی را متوقف می‌کند و این یکی آن را می‌گستراند.
به موجب اوستا و آئین مزدیسنا، روان جاودانی است و پس از مرگ و تباهی تن، به سوی مینو و عرش برین رهسپار شده و در بارگاه ایزدی همواره خوش و خرم خواهد بود. بنابراین اعتقاد به شیون و سوگ و مویه، در پس مردگان اصولاً کفر و ناسپاسی خواهد بود، چون آرزوی هر کس چه برای خود و چه جهت دیگران همین عاقبت و فرجام خوش است. به همین شوند (علت) گریه و زاری و خود‌آزاری در آئین مزدایی سخت نکوهیده شده است.
از این روست که دین مزدایی، ستایش طبیعت و نیکی است. ستایش عناصر طبیعی و زندگی‌ساز که بر اثر خواست اهورامزدا برای تنعم و برکت و شادی و بهی آدمی به وجود آمده است. بر شالوده‌ی چنین دینی که مرز طبیعت و الوهیت در آن محو است، آدمیان برای هر پدیده و آفریده و عنصر نیکی در طبیعت، جشن برپا می‌کنند، آن را مقدس و محترم می شمارند و بهره‌بری نیک از آن به عمل می‌آورند و با تمام این کردار و اعمال، در واقع ستایش از خداوند می‌کنند.


پی‌نوشت 1: البته بایستی بدین نکته توجه داشت که خواندن تاریخ، تاریخ‌نگاری و علومی همانند آن که به گذشته بر می‌گردد علومی یقینی نیستند بدان مفهوم که نمی‌توان مساله ای را به یقین عنوان نمود و هر روز با کشفیات جدید باستان شناسی و خواند متون تاریخی و بررسی فرهنگ‌ها و آئین ها نکته‌ای تازه کشف می‌گردد بنابراین هیچ نوشتار تاریخی را نمی‌توان نوشتاری یقینی دانست در این مورد مسائل فلسفی فراوانی نیز وجود دارد اما به هر حال آنچه که تا به امروز از فرهنگ و آئین ایرانی بدست آمده است این‌چنین است و شواهد و قرائن فراوانی برای آن وجود دارد که در این نوشتار به اندکی از آن بسنده شده است.
پی‌نوشت: برای نمونه می‌توانید موارد زیر را در اوستا مشاهده فرمایید که شیون و مویه و عزاداری ناپسند ذکر گردیده است: بند 2 یسنای 31 – بند 9 فرگرد نخست وندیداد – بخش یازدهم سوتکر – ارداویراف نامه، فرگرد (بخش) 43 و فرگرد 16 و فرگرد 57 – و ...

مطالعه بیشتر: http://azarpad.persianblog.ir/post/77

پس نوشت: این متن باز انتشاری دوباره از متنی در وبلاگ قدیمی آوای آزادی می‌باشد.
Share

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر