مهر ۰۵، ۱۳۹۱

درسی از زلزله ژاپن


چندی پیش ای‌میلی با این مضمون از افراد گوناگون به دستم رسید. شاید بد نباشد نیم‌نگاهی بدان بیاندازیم و هزاران درس از آن بگیریم:
" به ياد دارم زماني كه آن سونامي تاريخي و فاجعه بار در ژاپن روي داد، مدام اينباكس ايميل‌هايم پر مي‌شد از تعريف و تمجيد مردم و مسئولين ژاپن، در اين مجال بحثي روي مسئولين ندارم، هر چند گزارش هایی كه بدست مي رسد حاكي از اين است كه نهايت تلاش در راستاي كمك رساني صورت پذيرفته و مي پذيرد،
ولي اصل بحث من روي مردم است، رويكرد فرهنگي اين ماجرا...
چه‌طور است كه در زلزله ژاپن مدام عكس هاي مختلف در تعريف و تمجيد فرهنگ بالاي مردمان اين كشور به دست مي رسيد،
براي نمونه ايميلي بود كه در آن روزها دست به دست چرخيد و شد يكي از داغ ترين خبرهاي روز! كه آي مردم جهان، بدانيد كه زلزله در ژاپن آمد و مردم آواره شدند ولي در اين ميان هيچ كس به فروشگاه هاي آسيب ديده دستبرد نزد، و مدام عكس فروشگاه تخريب شده ولي غارت نشده، دست به دست بين مردم جهان چرخيد!
 
پاكي انديشه و عمل تو قلبم را سرشار از اميد كرد
فروشگاهي تخريب شده در روستاي تخريب شده اين فروشگاه بعد از گذشت چند روز كاملا دست نخورده باقي مانده است، ژاپن نيست!!
ورزقان از توابع آذربايجان، با مردمي ساده دل و با صفا كه با بيرون آوردن هر جنازه اي از زير آوار ،اشك تمامي مردم آن در داغ همسايه روان شد!
اينجا ايران است، همانجا كه برخي فعالان اجتماعي اش، آلت دست رسانه اند، نه آنكه خود يك رسانه باشند!
اينجا ايران است، همانجا كه مرغ همسايه اش هميشه برايمان غاز است!
اينجا ايران است، زلزله آمده، فروشگاهي تخريب شده، مردماني آواره گشته اند ولي هيچ كس تعدي به اموال ديگري نميكند،
اينجا ايران است، براي همين اين عكس ايميلي نمي شود كه دست به دست بچرخد و به سمع و بصر تمام جهان برسد و همه بدانند اگر در ژاپن، استغناي اقتصادي دولت مانع از چپاول شد، اينجا اعتقاد و ايمان مردمي مانع چپاول شد. "
اما چقدر این ای‌میل حقیقت را بازگو می‌کند؟ چقدر آینه تمام‌نمای ما ایرانیان است؟ بیایید برای چند دقیقه‌ای ژاپن و هر آنچه در آن وادی گذشت را به فراموشی بسپاریم و فقط ایران خودمان را ببینیم. بیایید فرض کنیم که عکس‌ها همانگونه که گرفته شده است حقیقت را بازگو می‌کنند و فرض نکنیم که چند ساعت و یا چند روز بعد همه این مغازه‌ها غارت شدند. بیایید فرض کنیم که به راستی مردمان ورزقان از توابع آذربايجان اینچنین هستند و اینچنین می‌اندیشند. بیایید فرض کنیم که هزاران عکس شبیه به این یک دانه عکس هست که بهتر می‌تواند حقیقت را بازگو کند آنگونه که نویسنده این نوشتار می‌خواهد به ما تلقین کند و هزارن فرض دیگر. همه را بدون هیچ پرسشی بیایید صادق فرض کنیم. اما به راستی مردمان ورزقان از توابع آذربايجان و شرح دلاوری‌های آنان وصف حال اکثر ما ایرانیان است؟

شخصا در شهر‌های دیگر ایران، جز تهران، زندگی نکرده‌ام بنابراین اجازه قضاوت در مورد آنها را ندارم اما در شهری که من زندگی کرده‌ام همه چیز عکس آن تصویری است که نویسنده می‌خواهد به خواننده تلقین کند. مگر اینکه تهران را جزئی از ایران ندانیم. وگرنه کدام یک از ما هست که هفته‌ای بگذرد و صدها بی‌قانونی و دزدی و غارت و دروغگویی و فساد را مشاهده نکرده باشد. کدام یک از ما هست که ساده‌ترین مساله ممکن که نداند فرهنگ رانندگی ما چگونه است؟ کدام یک از ما وجود دارد که نداند در صف‌های ادارات و نانوایی‌های ما چه می‌گذرد؟ کدامین یک از ما هست که در طول یک سال پلیس درخواست رشوه از او نکرده باشد؟ هیچ کدام از ما در طول هفته شاهد دعواهای خیابانی، دزدی‌های ساده، دزدی‌های کلان و ... نبوده‌ایم؟ اگر خودرویی داریم انصافا کدام یک از ما تجربه دزدی را نداشته‌ایم (از قالپاق، زاپاس و ضبط گرفته تا خود آن)؟ انصاف داشته باشیم در کارهای اداریمان چند نفر از ما تجربه پیشنهاد رشوه نداشته‌ایم (از مامور مالیت گرفته تا پلیس راهنمایی رانندگی و نیروی انتظامی)؟ و هزاران مسال و شاهد دیگر. نیازی به آمار نیست که بگوییم ما تهرانی‌ها چقدر با اخلاق هستیم و یا بی‌اخلاق فقط کافی هست به زندگی روزمره خود نگاهی بیاندازیم. (چرا که بسیاری از آمار حتی درج نمی‌شود آنهایی که برای دزدی کیف، ماشین، خانه، مغازه و ... به پلیس مراجعه کرده باشند به وضوح می‌دانند که آیا پلیس برای این دزدی گزارش شده گزارشی را تهیه کرده است و جز آمار به حساب آمده است یا خیر.) چرا راه دور برویم. یک سر بیایید برویم اطراف تهران و از آنهایی که باغ دارند سوال کنیم سالی چند بار از باغ شما دزدی می‌شود و چقدر از میوه‌های باغ شما به خود شما نمی‌رسد و هزاران شاهد دیگر. آیا ما همان مردمانی با ایمان و اعتقاد راسخ هستیم که در این نوشتار بدان‌ها اشاره شد؟

صادق باشیم با خودمان. روزی چند بار دروغ‌های کوچک و بزرگ می‌گوییم. آیا احساس نکرده‌اید که دروغگویی جزئی از فرهنگ این مردمان شده است؟ آیا با این حجم دروغگویی ما همچنان مردمانی با ایمان و اعتقاد راسخ محسوب می‌شویم؟ (البته که شاید در ایمان و اعتقادمان دروغگویی و دزدی و فساد نه تنها جایز باشد بلکه اجزای اصلی آن را تشکیل دهند که آن بحث دیگریست.)

اگر هنوز هم شک دارید که در شهری بسیار اخلاقی زندگی می‌کنید، اگر باور دارید همچنان در کنار مردمی با ایمان و باصفا زندگی می‌کنید تنها یک شب را از ساعت 10 شب تا 6 صبح از میدان دلی عصر تا میدان راه‌ آهن پیاده بروید و برگردید و شرح صفا و صمیمت هم‌شهری‌های خود را بر روی کاغذ بیاورید. اگر باور دارید که شیشه مغازه‌ای به خاطر زلزله بشکند تا هفته‌ها هیچ اتفاقی برای آن نمی‌افتد یک هفته بیایید شیشه مغازه و خودروی خود را خورد کنید و فقط نظاره‌گر باشید، چند روز درب منزل خود را قفل نکنید و ببینید چه اتفاقی می‌افتد، اگر با دوچرخه به جایی می‌روید آن را قفل نکنید، اگر با لپ‌تاپ به کتاب‌خانه می‌روید هنگامی که لپ‌تاپ خود را ترک می‌کنید آن را با قفل به میز نبندید و ... تا یادمان باشد چقدر ایمان داریم، چقدر مردمانی اخلاقی هستیم، و آنگاه خود را با ژاپن مقایسه کنیم.

حال بیایید به ژاپن برگردیم و ایران را فراموش کنیم، اما نه امروز ژاپن بلکه کمتر از 100 سال گذشته آن. آیا ژاپنی‌ها مردمان انسان دوست، مهربان و فداکار و اصولا اخلاقی بودند؟ فقط کافی است نگاهی به تاریخ معاصر ژاپن بیاندازیم، به جنگ‌هایشان به سلوک مرامشان در کشورگشایی‌ها و ... می‌بینیم که شاید یکی از جنایت‌کارترین اقوام بشر بوده‌اند که هیچ انسانیتی در آنها دیده نمی‌شد. چه تجاوزاتی که نکردند، چه جنایت‌های بیشماری که مرتکب نشدند و چه خون‌های بیشماری که نریختند. فقط کافی است ده دقیقه نظر یک چینی را در مورد ژاپنی‌ها بپرسید. آنگاه است که خونخوارترین مردمان دنیا در نظر شما در مقابل ژاپنی‌ها بی‌آزار جلوه می‌کنند. (البته که شاید در قرائت تاریخشان اغراق هم باشد، کمی هم داستان‌پردازی باشد اما حقیقت بسیار دور نیست از آنچه که می‌شنوید شاید اگر کمی این سخنان را تلطیف کنید جایی در میان حقیقت قرار گرفته باشید.) آری این چهره‌ی جنایتکارانه و وحشیانه چهره‌ی حقیقی ژاپن در کمتر از یک قرن گذشته است.

حال تاریخ را جلو بیاوریم. تا به چند ساله اخیر برسیم. سونامی، داستان‌های فداکاری‌ها و مهربانی‌ها و ... چه شد که ژاپن اینچنین شد، به ناگاه مردمانی جنایت‌پیشه اسطوره اخلاق شدند. چگونه شد که در رسانه‌ها ژاپنیان در قله‌های اخلاقیات و انسانیت قرار گرفتند و بقیه دنیا در منجلاب بی‌اخلاقی و فساد و جنایت؟ ژاپنیان نه انسان‌های اخلاقی بودند و نه انسانی زندگی کردند اما هر چه بود و گذشت تغییر کردند، اما آیا ما با نشان دادن چهره‌ای دروغین از خویش می‌توانیم جامعه‌ای اخلاقی را بازسازی کنیم؟ بر فرض که ورزقان مردمانی اخلاقی را پرورش داده باشد بسط آن به کل جامعه‌ی ایرانی تحریف واقعیت و خود یک بی‌اخلاقی دیگری نیست؟ آیا با یک دروغ مردمان ما تغییر می‌کنند و اخلاقی‌تر و انسانی‌تر زندگی می‌کنند. اگر تغییری هست از خودمان بایستی شروع کنیم، دروغ دروغ است، کوچک و بزرگ ندارد و سرمنشع بسیاری از بی‌اخلاقی‌های بزرگ‌تر است، برای اخلاقی کردن یک جامعه و تغییر در آن جامعه به سمت اخلاقی‌تر شدن نمی‌توان با دروغ که خود یکی از بزرگترین بی‌اخلاقی‌هاست آغاز کرد.



Share

۱ نظر:

  1. امیدوارم روزی برسد که مردم ایران هم با فرهنگ بشن. اما چشمم آب نمی خوره

    پاسخحذف