شهریور ۱۷، ۱۳۸۹

اینجا وین است - قسمت اول


اینجا وین است نه شهری با تاریخ چند هزار ساله، نه مهد تمدن جهان و نه بنیانگذار اندیشه و خرد در جهان ... اینجا وین است شهری در کشور اتریش با مردمانی اصالتاً آلمانی زبان ...

آنچه که در ادامه (در این قمست و قسمت‌های بعدی) خواهد آمد عیناً مشاهدات خواننده و تجربیات او از شهر وین و مردمان آن است مگر اینکه منبعی برای آن ذکر گردد.

شاید مهمترین شاخصه وین که آن را نسبت به دیگر شهرهای جهان متمایز کرده و وین را در سطح بهترین شهرهای جهان قرار داده است وسایل حمل و نقل درون شهری و برون شهری آن می‌باشد ... اغراق نیست که اگر بگویم هر کجای این شهر خانه داشته باشی مطمئناً کمتر از یک کیلومتر با اولین ایستگاه قطارهای ریلی درون شهری، مترو زیر زمینی، مترو روی زمینی و یا اتوبوس فاصله خواهی داشت ... حتما در نزدیکی محل سکونت شما حداقل ایستگاه دو نوع وسیله‌ی نقلیه‌ی متفاوت وجود خواهد داشت ... هر کجای شهر بخواهی قدم بگذاری می‌توانی با استفاده از وسایل نقلیه عمومی در کمترین زمان ممکن برسی و هیچ نیازی به خودروی شخصی یا استفاده از تاکسی نمی‌باشد هرچند در شهر شما هم خودرو می‌بینید و هم تاکسی (البته تاکسی بسیار بسیار کم است.) ... قابل ذکر است که هزینه استفاده از وسایل نقلیه نیز با توجه به درآمد ساکنین آن بسیار ناچیز است ... می‌توان با گرفتن یک کارت 50 یورویی از تمامی وسایل نقلیه عمومی به تعداد نامحدود در تمامی طول شبانه‌روز به مدت یک ماه استفاده نمود ... شخصاً ندیده‌ام هیچ ساعتی از روز و در هیچ نقطه‌ای از شهر ترافیک باشد ... از ساکنین نیز که سوال می‌کنید این سخن را تایید می‌کنند ... به نحو شگفت انگیزی مردمان بدون نیاز به پلیس تمامی قوانین راهنمایی و رانندگی را بدون واو جا انداختنی رعایت می‌کنند ... زمانی که عابری قصد عبور از خیابان را دارد تمامی ماشین‌ها با فاصله چند متر از محل عبور عابر پیاده می‌ایستند تا او کاملاً از خیابان عبور کند و سپس به راه خود ادامه می‌دهند ... در تمامی تقاطع‌ها حتی در ساعت 12 شب و خیابان کاملاً خالی خودرو عابرین پشت چراغ قرمز مربوط به عابرین می‌ایستند و احدی از خیابان عبور نمی‌کند تا چراغ سبز گردد ... موتورها همانند ماشین‌ها برای عبور و مرور از خیابان‌ها استفاده می‌کنند و با وجود آنکه تعداد آنها بسیار بسیار اندک است هیچگاه از پیاده‌رو برای عبور و مرور استفاده نمی‌کنند ... تقریبا می‌توان گفت درون شهر پلیس دیده نمی‌شود ... سر چهار راه‌های اصلی و فرعی هیچ پلیسی وجود ندارد ... اما همه بدون استثنا قانون را رعایت می‌کنند و به حقوق یکدیگر احترام می‌گذارند ... صدای بوق و ترمز ماشین هیچ‌گاه شنیده نمی‌شود ... استفاده از دوچرخه نیز در این شهر رایج است و شما به کرات دوچرخه سوارانی را می‌بینید که از گذرگاه‌هایی که مخصوص استفاده از دوچرخه است استفاده می‌کنند و در گوشه و کنار شهر محل‌هایی برای پارک کردن دوچرخه‌ها در نظر گرفته‌شده است

میان نوشت: (این قمست رو بعداً اضافه کردم) دیروز مدارس شهر باز شد. صبح که از خانه بیرون رفتم زمانی بود که همه به مدرسه می‌رفتند و سر هر چهار راهی اگر چند پلیس نبود یک پلیس بود اما بعد از ظهر و ساعات دیگر روز همانند روزهای گذشته شهر تقریبا خالی از پلیس بود.

هرچند خانه‌ها بسیار قدمی و کهنه است و ساخت و ساز در این شهر رواج ندارد و مردمان در خانه‌هایی ساده و قدیمی با نماهایی نه چندان زیبا زندگی می‌کنند اما شهر به شدت پاکیزه است. هیچ کس آشغال دستش را بر روی زمین نمی‌اندازد ... در گوشه و کنار شهر برای کبوتران دانه می‌پاشند و آنان بدون هیچ واهمه‌ای در کنار شهروندان شهر زندگی می‌کنند ... فضایی بسیار زیبا و گلکاری‌ها و درخت‌کاری‌ها و پارک‌های بسیار زیبا درون شهر وجود دارد ... این شهر با وجود تمامی خانه‌های فرسوده و قدمی آن و عدم رسیدگی به نماهای ساختمانی به شدت زیبا و آرامش‌بخش است.

امنیت این شهر بی‌نظیر است ... همه به یکدیگر اعتماد دارند هیچ کسی به دیگری به چشم یک دزد نمی‌نگرند آسوده وسایل خود را در کتابخانه و مکان‌های عمومی برای ساعت‌ها ترک می‌کنند و هنگامی که باز می‌گردند آن را در همان‌جا می‌بینند ... در اینجا حقیقتا مفهوم این اصل را که همه افراد بیگناه هستند مگر اینکه خلاف آن ثابت گردد ... مساله‌ای که نظیر آن را در هیچ کجای ایران ندیده‌ام ... در سطح شهر پلیس بسیار بسیار کم است و در مواردی هم که پلیس افراد را چک می‌کند و نمونه‌هایی از آن را دیده‌ام چک کردن تابعیت و پاسپورت افراد است که به صورت غیرقانونی در شهر نباشند ... هیچ کس به پلیس‌های شهر به چشم یک بیگانه و دشمن نمی‌نگرد دقیقا بر عکس ایران که عده‌ای پلیس را چون دوستان و و همرزمان خود می‌نگرند و عده‌ای دیگر آنان را بیگانگانی و دشمن خود !! سطح شهر تهران کارزار مبارزه افراد است و نه عرصه‌گاه برادری و دوستی و زندگانی شاد ... اما اینجا اگر هم عرصه برادری و دوستی نباشد (که برای شهرواندان آن هست) اما میدان مبارزه نیز نمی‌باشد ... احدی با احدی دیگر کار ندارد و همگان پلیس را دوستان و شهرواندان این شهر می‌دانند که از گوشت و پوست آنان است ... در این باره در آینده بیشتر خواهم گفت که مردم این شهر چگونه زندگی می‌کنند و چگونه می‌اندیشند ...

در آینده بیشتر در این باره خواهم نوشت ... سبک زندگی این مردمان، خلق و خوی رفتاری آنان، زندگانی آنان، طرز فکر آنان و ... اما مشکل زبان مشکلی است که ارتباط با این مردمان را اگر نه غیر ممکن اما تقریبا دور از دسترس می‌کند، برای شناخت حقیقی این مردمان بایستی زبان آنان را فرا گرفت و سال‌های سال در میان آنان زیست تا بتوان در مورد آنان دیدگاهی را عنوان کرد اما به هر حال سعی می‌کنم تا حد ممکن و تا حدی که مقدور است موارد فوق را بیان کنم.

.............

(ادامه دارد)




Share

۳ نظر:

  1. با تشکر از متن خوبتان، نمیدانم در شهر های دیگر هم زندگی کرده اید یا نه. اما اینهائی که شما فرمودید در خیلی از جاها ی دیگر دنیا هم هست و مختص وین نیست.
    در کانادا حتی در فرودگاه برای پروازها ی داخلی پاسپورت و ملیت من را چک نمیکنند، چه برسد در خیابان.
    در تورونتو با جمیعتی بیشتر از وین هم پلیس در چهار راه نمیبینید. پلیس گوشه ی خیابان فقط وقتی میاید که خیابان برای ساخت و ساز بسته باشد یا تظاهرات یا تجمع صورت گرفته باشد.
    البته از مطب لذت بردم و منتظر بخش ها ی دیگر هستم تا در مورد این شهر بیشتر بدانم. ممنون.

    پاسخحذف
  2. خیر بنده تنها در اینجا آن هم نه برای مدت طولانی بلکه برای جند هفته است که در آن زندگی می کنم
    هر کشوری مقتضیات خاص خود را دارد
    این سلسله نوشتارها نیز تنها مشاهدات و تجربیات شخص بنده است که در طول این مدت شکل گرفته است
    بیشتر هم هدفم مقایسه آن با ایران بوده است جایی که پیشتر در آن زندگی می کردم

    پاسخحذف
  3. ممنون بابت توصيف خوبت . از متن پرينت گرفتم تا فردا براي همكارم كه روز گذشته درمورد درست يا نادرست بودن قوانين حكومتي و قضايي ايران بحث ميكرديم ببرم تا مطالعه كنه . متاسفانه توي ايران كه منبع اطلاعاتي اكثر مردم فقط رسانه هاي خاص با مشي پروپاگانداي مد نظر حاكميت هست ، توقعي نيست كه فردي مثل اين همكارم كه نمونه اي از ميليونها هم وطن ساده دل و كم اطلاع مملكتمونه در جواب اين حرفم كه :جزاي كسي كه از روي فقر و استيصال با به خطر انداختن جونش و براي بدست آوردن چند ميليون تومان دست به قاچاق تنها چند كيلو مواد مخدر ميزنه اعدام نيست ؛ گفت : در عربستان اگه كسي دزدي كنه بلافاصله دستشو قطع ميكنن و بخاطر همين - ترس - دزدي در اونجا صورت نميگيره و اين موضوع رو تعميم داد به كشورهاي اروپايي و گفت تنها با وضع اينطور قوانين سخت گيرانه ميشه مردم يك كشور رو وادار به اجراي قانون كرد ! و حيف كه براي اين دست از مردم سخته باور اينكه در كشورهايي كه به اصول دموكراسي و آزادي انسان و حقوق بشر پايبندند عواملي مثل فرهنگ سازي و آموزش صحيح هست كه باعث شده بدون وجود زور بالاسرشون به حقوق همديگه و قوانين احترام بزارن . به اميد روزي كه شاهد پيشرفت در مملكت خودمون ايران باشيم .

    پاسخحذف